کلاس سوم دبستان بودم، خانم معلم منو صدا زد پای تخته که تفریق دو تا عدد سه رقمی را انجام بدم، یک اشتباه ساده کردم و پس گردنی معلم بود نثارم شد و صورتم به تخته سیاه چسبید و جمله «تو خنگ نمیتونی یک تفریق را انجام بدی؟»، اون لحظه را هیچ وقت یادم نمیره انگار یک غول بالا سرم وایساده و هیچ کاری از دستم برنمیاد، بعدش که رفتم نشستم تا چند روز روم نمیشد که با همکلاسیهام حرف بزنم.
کلاس اول
واقعا معلم اول دبستانم یک فرد فوق العاده بود، همیشه اون احساس مهربونی که نسبت به بچهها داشت را یادم هست، تا سالها بعد که توی مسیر میدیدمش هم بازم همون معلم مهربون بود.
شاید چون معلم اول دبستان بود اینقدر مهربون بود.
کلاس دوم
بدترین دوران تحصیل من دوم دبستان بود، یک معلم بداخلاق که برای کوچکترین اشتباهی با لبه خط کش چوبی روی بند انگشت میزد، از همون زمان از خط کش چوبی متنفر شدم.
کلاس چهارم
معلم چهارم دبستان هم یک معلم فوق العاده بود، به معنای واقعی به همه بچهها کمک میکرد، حتی وقتی بچهدار شد، یادمه خیلی از بچههای کلاس با ناظم مدرسه با اتوبوس رفتیم خونهاش، معلمی هم که دو ماه آخر سال اومد هم بد نبود چون سعی میکرد با بچهها بدرفتاری نکنه.
کلاس پنجم
به نظرم خیلی معمولی بود و سعی میکرد تا وظیفه معلمی را به خوبی انجام بده.
یک خاطره مبهم ازش دارم که یادم نیست جملهاش دقیقا چی بود برای همین نقل نمیکنم.
مدیر و ناظم دبستان
اکثرا با شیلنگ تنبیه میکردند، یادمه یک ناظم داشتیم که یک تیکه لوله فلزی توی شیلنگ کرده بود تا بتونه بهتر بزنه !
با اینکه مدرسهام جای خوبی بود ولی بالاخره رفتار همه معلمان و مدیران و ناظمها توی اون سالها اینجوری بود.
راهنمایی
دوران راهنمایی خیلی معمولی بود با همه همکلاسیها از اول تا سوم با هم بودیم و همیشه کنار هم و با هم بودیم واسه همین هیچ معلم و دبیر تقریبا کاری به کار ما نداشت، یک معلم جغرافیا داشتیم که بچهها را بغل میکرد و با مشت بهشون ضربه میزد، بقیه در حد دفتر پرت کردن وسط حیاط مدرسه بودند و خاطره بدی جز بداخلاقی بعضی از دبیرها ندارم
دبیرستان
واقعا خیلی خوش میگذشت، به جز چند دبیر، دبیر حسابان یک که انگار همهاش با زنش دعواش شد بود و اعصاب درست و حسابی نداشت، سر هر چیزی بچهها را زیر چک و لگد خودش میگرفت و با شالگردن میزد، دبیر حسابان دو یک پیرمرد بی شرف ( متاسفم که برای یک دبیر چنین واژهای بکار میبرم ) بود، یک معلم بددهن که برای هر چیزی فحش ناموس میداد، بعضی از بچهها اون فحشها را اولین بار میشنیدن که حتی به شوخی میگفتیم ولی بعدش که معنای فحشهای را متوجه شدیم تبدیل یک چهره منفور شد.
از دبیر تعلیمات دینی هم خاطره خوبی ندارم، به نظرم یک عده بیمار روانی بودند که برای شستشوی مغزی دانش آموزان اومده بودند، اون چرندیاتی که میگفتن از صد تا فحش و توهین بدتر بود.
بقیه دبیران بیشتر در این حد بودند که جلوی بعضی از گنده لاتهای سال آخر دبیرستان کم نیارن.
این چند سال اخیر خیلی فیلم از کتک زدن یا توهین معلم مدارس توی اینترنت پخش شده و بعد هم معلم را به سزای اعمالش رسوندند !
فیلمها و توهینهایی که میبینم را با دوران مدرسه خودمون مقایسه میکنم و میبینم که واقعا این رفتارها و تنبیه بدنی و توهینها یک صدم رفتار معلم و ناظم و مدیر دوران تحصیل ما هم نیست فقط زمان ما موبایل نبود !
کلاس اول
واقعا معلم اول دبستانم یک فرد فوق العاده بود، همیشه اون احساس مهربونی که نسبت به بچهها داشت را یادم هست، تا سالها بعد که توی مسیر میدیدمش هم بازم همون معلم مهربون بود.
شاید چون معلم اول دبستان بود اینقدر مهربون بود.
کلاس دوم
بدترین دوران تحصیل من دوم دبستان بود، یک معلم بداخلاق که برای کوچکترین اشتباهی با لبه خط کش چوبی روی بند انگشت میزد، از همون زمان از خط کش چوبی متنفر شدم.
کلاس چهارم
معلم چهارم دبستان هم یک معلم فوق العاده بود، به معنای واقعی به همه بچهها کمک میکرد، حتی وقتی بچهدار شد، یادمه خیلی از بچههای کلاس با ناظم مدرسه با اتوبوس رفتیم خونهاش، معلمی هم که دو ماه آخر سال اومد هم بد نبود چون سعی میکرد با بچهها بدرفتاری نکنه.
کلاس پنجم
به نظرم خیلی معمولی بود و سعی میکرد تا وظیفه معلمی را به خوبی انجام بده.
یک خاطره مبهم ازش دارم که یادم نیست جملهاش دقیقا چی بود برای همین نقل نمیکنم.
مدیر و ناظم دبستان
اکثرا با شیلنگ تنبیه میکردند، یادمه یک ناظم داشتیم که یک تیکه لوله فلزی توی شیلنگ کرده بود تا بتونه بهتر بزنه !
با اینکه مدرسهام جای خوبی بود ولی بالاخره رفتار همه معلمان و مدیران و ناظمها توی اون سالها اینجوری بود.
راهنمایی
دوران راهنمایی خیلی معمولی بود با همه همکلاسیها از اول تا سوم با هم بودیم و همیشه کنار هم و با هم بودیم واسه همین هیچ معلم و دبیر تقریبا کاری به کار ما نداشت، یک معلم جغرافیا داشتیم که بچهها را بغل میکرد و با مشت بهشون ضربه میزد، بقیه در حد دفتر پرت کردن وسط حیاط مدرسه بودند و خاطره بدی جز بداخلاقی بعضی از دبیرها ندارم
دبیرستان
واقعا خیلی خوش میگذشت، به جز چند دبیر، دبیر حسابان یک که انگار همهاش با زنش دعواش شد بود و اعصاب درست و حسابی نداشت، سر هر چیزی بچهها را زیر چک و لگد خودش میگرفت و با شالگردن میزد، دبیر حسابان دو یک پیرمرد بی شرف ( متاسفم که برای یک دبیر چنین واژهای بکار میبرم ) بود، یک معلم بددهن که برای هر چیزی فحش ناموس میداد، بعضی از بچهها اون فحشها را اولین بار میشنیدن که حتی به شوخی میگفتیم ولی بعدش که معنای فحشهای را متوجه شدیم تبدیل یک چهره منفور شد.
از دبیر تعلیمات دینی هم خاطره خوبی ندارم، به نظرم یک عده بیمار روانی بودند که برای شستشوی مغزی دانش آموزان اومده بودند، اون چرندیاتی که میگفتن از صد تا فحش و توهین بدتر بود.
بقیه دبیران بیشتر در این حد بودند که جلوی بعضی از گنده لاتهای سال آخر دبیرستان کم نیارن.
این چند سال اخیر خیلی فیلم از کتک زدن یا توهین معلم مدارس توی اینترنت پخش شده و بعد هم معلم را به سزای اعمالش رسوندند !
فیلمها و توهینهایی که میبینم را با دوران مدرسه خودمون مقایسه میکنم و میبینم که واقعا این رفتارها و تنبیه بدنی و توهینها یک صدم رفتار معلم و ناظم و مدیر دوران تحصیل ما هم نیست فقط زمان ما موبایل نبود !