حامد موفق شد
با بالاترين نمره ممكن
خيلي خوشحال شدم زياد
چون به اون چيزيكه لياقشو داشت رسيد
مباركت باشه حامد جان
انشاا... دكترا
شب قبلش با هم دور هم همه خاطرات 15 سال پيش را مرور كرديم ، كلي خاطره از وقتي من دوم دبستان بودم با هم دوست بوديم و همسايه.
بابا حسين ( بابا بزرگ حامد ) برقو قطع ميكرد ، آخه ما تو خونه با جوراب بازي مي كرديم و سر و صدا
كلي بازي ، من ، حامد ، پرنيا ، خواهر حامد ، شهراد ، حالا من رفتم سربازي و اومدم و كار مي كنم ، حامد فوق ليسانس الكترونيك ، پرنيا سر كار ، شهراد مشغول ، حديث با يك بچه توپولي ، كلي خاطرات قشنگ .
موفق باشي حامد
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر