O مثبت

گروه خونی O تیپ گرم

حدود38%مردم جهان دارای گروه خونی O+ و 6%دارای گروه خونی O- هستند.

خصوصیات:

بی پروا،با اراده،مغرور،بخشنده،اجتماعی،با انرژی،برونگرا،رک وصریح،واقع گرا،نمایشی،عمومی،مثبت،مستقل،ریسک پذیر،نا فرمان،بی اعتبار،لجوج وخودمحور. به آسانی دوست می شوندوبا جریانات همراه شده وبه فرصت ها چنگ می زنند.برای شروع یک پروژه یا شکاریک ایده ونظر صریح هستند.درفعالیت های سازمان یافته خوب عمل می کنند.دربعضی موارد چندان دقیق نیستندواحساسات زیاد و قوی از خود نشان می دهند.ممکن است به سرعت مخالفت عمیق خود را با یک نظر بیان کننداما معمولا این مخالفت پایدار نیست.کارگشایانی سنتی،محرک وکمی لاف زن هستند.
احساسات خود را خیلی نشان می دهنداما در برخورد با دیگر گروهای خونی این بیان اظهارات متغیر است.نوعی ظرافت ذاتی وفطری دارند.شخصیت های اجتماعی وپر زرق و برق هستندمیتوانند در حوادث و بحران ها سازگاری خوبی داشته باشند.لغات و کلمات به آسانی به سراغ آنها می آیند.خجالتی نیستندورک وصریح احساسات درونیشان را فاش می کنند.جاه طلب اند اما گاهی با جزییات سرگرم می شوند.علاقمند به حفظ روابط هستند وخودشان در این زمینه تلاش می کنند.

امروز

صبح زنگ زدند قرار گذاشتند ساعت 11
جمعه بود من دير از خواب بيدار شده بودم و تاكسي هم خيلي بد توي اين روز تعطيل گير مياد ، باز زنگ زدم آژانس و باز معلم رياضي اومد ، قسم مي خورم اينبار ديگه حتي نتونستم نگاش كنم
بيشتر شبيه داستان
اما واقعا خودش بود ، باز هم اون بود . معلم رياضي ، آقاي ...
شغل بد نيستا ، نه نه نه ، از اينكه بعد از اون همه سال به اينجا رسيده تاسف مي خورم كه توي بقيه دنيا چه لرزشي داره معلم و حالا معلم هاي ما كساني كه مثل خيلي هاي ديگه معلم واقعي بودند الان توي اين شرايطم ، كاش ميتونستم كاري كنم !
كاش دفعه ديگه اون نياد ديگه !

The So Far, So Near: معلم رياضي

معلم رياضي

به مازيار اس.ام.اس زدم تا ببينمش
گفت تا 30 دقيقه ي ديگه لابي هتل باش
يك كمي دير شده بود ، زنگ زدم آژانس و گفتم يك ماشين با يك راننده فرز مي خوام كه زود برم تا سي و سه پل ، هوا هم باروني بود و خوب معمولا راننده هاي كه سني دارند يواش يواش ميرند و من حوصله ندارم اينجوري .
هيچي ماشين اومد و من سوار شدم و بارون هنوز نم نم ميومد ، عاشق بارونم ، بيرون را نگاه مي كردم گفتم لطفا سر چهار راه فارابي دم خودپرداز چند لحظه وايسين
پول را گرفتم و تا اومدم سوار بشم چشمام 4 تا شد و مو به تنم سيخ شد ، واي خداي من اين كه آقاي ... معلم رياضي من ! باورم نميشد ، توي اون دوران مرد بزرگي بود و هنوز هم مسلما هست .
گفتم واي بر من و اين مردم كه معلم با اون شخصيتش بايد راننده آژانس باشه ، شغل بدي نيست كه بگم شغل بدي ها ، نه ، واسه معلم .
واقعا سوختم و تا اونجا گفتم خدا بهش بگ يا نگم ، خوشحال ميشه يا ناراحت ؟ گفتم نگم يه دفعه ناراحت ميشه .
اما مثل اون موقع ها بود ، تكون نخورده بود ، همون سيبيل ها و همون كلاه و همون تيش و همون استواري ، خدا حفظش كنه . تا مقصد همش ياد اون دوران كردم و پياده شدم و يك دنيا تشكر كه مي تونستم بكنم .

اما نبايد معلم به ايجا برسه ، آهاي وزير با توام ، نميشنوي ، اما اگه به گوش مباركت رسيد يك فكري بكن ، اين يك نمونه اش بود

يك بوس كوچولو

دو تا دوست بودند يكيشون اين دنيا را چسبيده بود و اون يكي اون دنيا را و فكر آخرت
يك روز كه اين دو تا دوست داشتند با هم مي رفتند يك سيلي و مياد و هر دو تا را با خودش ميبره
در همين اثنا به يك شاخه گير مي كنند
اوني كه دنيا را چسبيده بوده يك شاخه بزرگ را ميگيره و شروع ميكنه كه كمك كمك كمك . اما دوست دومي تنها يك شاخه نازك را چسبيده بوده و هيچ صدايي ازش در نميومده ، دوست اولي ميگه : تو چرا هيچ صدايي ازت نمياد ،
دوست اولي نگاهي ميكنه و ميگه : اگه از مرگ ترسي نداشته باشي مرگ برات مثل يك بوس كوچولو ميمونه ولي اگه بترسي همش بايد نگران مرگت باشي

اون بوسه را اگه هديه تهراني كنه كه ...


يك بوس كوچولو

jablogi.com

معرفی

جابلاگي قصد دارد با حمايت از وبلاگنويسان موفقي كه از سرويسهاي رايگان وبلاگ استفاده مي كنند سرويس دات كام رايگان خود را تقديم نمايد.

در صورت تمايل مي توانيد فرم درخواست وبلاگ دات كام رايگان را تكميل و ارسال نماييد.

در صورت به تاييد رسيدن درخواست شما توسط تيم فني جا بلاگي، سرويس كامل سايت شامل 15 مگابايت فضا ، 15 ايميل ، 10 بانك اطلاعاتي بعلاوه يوزر نيم و پسورد اختصاصي cPanel سايت به شما اهدا خواهد شد.

شايان ذكر است در ابتداي هر ماه اسامي وبلاگهاي برتر در ستون كناري اعلام مي شود
Jablogi.com

من

آقا جون خوشم نمياد !!!!
آخه تو كه ميگي من تنبلم ، آخه تو كه زنگ ميزني و آن لاين ميشي به من متلك ميندازي چه كار مفيدي كردي ؟ هان .... د بگو
آخه با خودت نميگي پس اين از كجا مياره ميخوره ؟؟
هان !
من خوشم نمياد كسي تو كارم دخالت كنه ، اگه كار را ميدين به من ديگه دست منه ، پس چرا اعتماد نداري ، اقلا بذار من كارمو بكنم بعد ضايع كن .

ميدوني عل خيلي از ناكامي ها چيه ، اينه كه به بقيه توي كار تيمي اعتماد نداردند و دوست دارند كارها به اسم خودشون تموم بشه !!! مي دوني ؟؟ نه د نمي دوني فكر مي كني خودت داري درست كار مي كني و بقيه راه اشتباه ميرند .

با همتونما با اونايي كه دارند با كاراشون منو زجر ميدند .
د بفهم اينا را ديگه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

من هم رفتم



هر آمدني را رفتني است و هر منصبي را عزلي
خوشا به حال آنان كه در خدمت خلقند

براي همه آرزوي موفقيت مي كنم از صميم قلب ، همه دوستان اين چند ساله كه توي اداره كل فني و حرفه اي بودند ، همه و همه

از امروز فصل جديد رقم مي خوره ، هر كسي يك سرنوشتي داره و نميشه هميشه يك جا بمونه ، من كه نه ولي هيچ وقت از رفتن هيچ كس ناراحت نشين ، چون همه رفتني هستند جيگر

ساعت حركت

ساعت حركت قطار كه مي رسيد و همين كه قطار راه مي افتاد، بچه ها مي دويدند، سنگ بر مي داشتند و قطار را مورد حمله قرار مي دادند. من تعجب مي كردم كه اگر به اين قطار بايد
سنگ زد، چرا وقتي كه ايستاده يك ريگ كوچك هم به آن نمي زنند و اگر بايد برايش اعجاب قائل بود ، اعجاب بيشتر وفتي است كه حركت مي كند.
اين معما برام وجود داشت تا وفتي كه بزرگ شدم و وارد اجتماع شدم. ديدم، اين قانون كلي زندگي ما ايراني هاست كه هر كسي و هر چيزي تا وقتي كه ساكن است، تا ساكت است،
مورد تعظيم است، اما همين كه به راه افتاد و يك قدم برداشت، نه تنها كسي كمكش نمي كند، بلكه سنگ است كه به طرفش پرتاب مي شود و اين نشانه ي يك چامعه مرده است. يك جامعه ايراني ! ولي
يك جامعه زنده فقط يراي كساني احترام قائل است كه متكلم هستند نه ساكت، متحركند نه ساكن، باخبرند نه بي خبر.

از كتاب احياي تفكر اسلامي
استاد مطهري

به ديوار يك مغازه زده شده بود و واقعا همينه !!

دوباره از تو گفتن

دوباره از تو گفتن نه نبايد
بازم اسم تو بردن نه نبايد
شب دلگير از ياد بردن تو
بازم خواب تو ديدن نه نبايد
رها كن قلبما اي رفته از ياد
بزار عادت كنم به رفتن تو
تو ميشناسي منو ميدوني اي يار
چقدر سخته برام نخواستن تو
شب دربدري در كوچه عشق
به من چشماي تو عشقو نشون داد
گله از رفتنت هرگز ندارم
ولي از موندن ياد تو فرياد
دوباره از تو گفتن نه نبايد
بازم اسم تو بردن نه بايد
تو آتش بودي و من تشنه تو
تو رفتي تا نبيني سوختن من
ندونستي خود مرگه جدايي
براي اونكه تن داده به سوختن
ندونستي كه از ياد بردن تو
براي من مثل انكار ماهه
از اون روزي كه ماه من نتابيد
پلنگ شعر من روزش سياهه
دوباره از تو گفتن نه نبايد
بازم اسم تو بردن نه نبايد
شب دلگير از ياد بردن تو
بازم خواب تو ديدن نه نبايد

يك پست به آينده

گرچه من خوب نبودم ياران
وقت رفتن است حلالم كنيد ياران


17 آذر ماه و وقت رفتن ما هم فرا رسيد
سربازي هم از بس به من فشار آورد تموم شد .
سلام به همه دوستان و همكاران و همه و همه خلاصه ، همه كساني كه باشون بودم اين چند ساله را!!

يك زماني ميرسه كه آدم بايد از يك سري دلبستگي هاش دل بكنه و راهي دياري و يا جايي ديگه بشه براي رسيدن به چيزهائي ديگه خودشو آماده كنه
تصميم گرفتم به مرور شروع كنم همه چيز را بنويسم الان چند دقيقه از بامداد 24 ارديبهشت گذشته و دارم مي نويسم
اول يك تشكر از همه دوستانم كه بودند كه همه اون كساني كه بيشتر از همه با هام بودند تا دوستانم توي ياهو همه و همه هركسي كه باهاش بودم را مي نويسم تا يادم نره :
اول از همه كه خانوادم ، داداش عزيزم كه عزيزترين كس منه ، بعد خواهرم و بابام و مامانم كه توي اين 22 سال خيلي واسم زحمت كشيدند خيلي زياد ، خيلي خيلي خيلي خيلي ....
بعد از دوستانم شروع ميشه و بهترين دوست تموم زندگيم ، امين گل ، دوست عزيزم
بعد بچه هاي اداره فني و حرفه اي كه 4-5 سال را با هم بوديم ، الان كه فكرشو ميكنم ، دلم براشون تنگ ميشه ولي خوب چاره اي نيست :
حاج آقا احسان : يكي از بهترين وموفق ترين مديران كه واقعا خيلي از پيشرفتم را مديون ايشون و تفكرات فوق العادشون هستم كه وافعا تا زماني كه بودند ، به معناي واقعي يك مدير بودند ، انشاا... كه هر جا باشند و هستند موفق باشند . و موقعيت و اين زمان ها را كه مجبور نيست توي پادگان پا بچسبونم مديون ايشون و واقعا نمي دونم چه جوري زحمتهاي چند ساله حاج آقا را جبران كنم.
بعد آقاي رحيمي كه ايشون هم يكي از موفق ترين مديراني بودن كه باشون بودند ، قسمتي از پيشرفت و شايد تموم پيشرفتم را مديون ايشونم كه واقعا توي 18 سالگي بهم اعتماد كردند . ممنون فقط چيزه ديگه نمي تونم بگم .
نوشين ابراهيم زاده كه اون هم خيلي كمكم كرد تا زماني كه در واحد وب بودم
پيمان سيف اللهي عزيز ، كه تا زماني كه بود خيلي توي خيلي مسائل زندگي كمكم كرد .
ياشار نجف زاده عزيز كه ديگه بهترين بود ، فقط نمي دونم چرا تا ميومد خط قطع ميشد.
فهيمه توكلي كه از اولين همكارانم بود .
رسول كمالي دوست خوبم كه ديگه معرف همه هست و كمك زيادي بهم كرد ، براش آرزوي موفقيت مي كنم .
مازيار مصبريان تنها ، دوست خيلي خوبم كه يك معذرت خواهي ازش مي كنم و بهش مي گم " قصد من ، قصد آزار نبود ، دل من از جنس بازار نبود ، دل گرفتار بلا بود و سزاوار بلا" اميدوارم همه چيز را بونه از جمله ، مرسي بابت همه با هم بودن ها از تهرون و آموزش الكترونيكي گرفته تا دي ماه 82 تهرون و همه روزهاي بيليارد و با هم بودنمون ، براش واقعا آرزوي موفقيت ميكنم .
بيتا ضرابيان عزيز و همكار خوبم كه اون هم از همون اوائل خيلي كمكم كرد ، فقط مي تونم براش آرزوي موفقيت و شادي كنم .
ريحانه عارفي كه هميشه مثل يكي از خواهرهاي من بود براش و خشايار آروزي موفقيت مي كنم .
مهديه آسيم خاله مهديه ما ، بهترين بهترين هاست و نيازي به تعريف نداره و فقط تشكر و تشكر و تشكر بابت همه روزهايي كه چه به عنوان مسئول بود و چه به عنوان همكار در واحد آموزش مجازي ( بازي هم معرف حضور هست كه )
غنچه غلامي كه مرسي بابت همه كمكهات كه پيشرفتم را توي تدريس مديون كمكهاي ايشون و فريبا عقيلي هستم ، ببخشيد اگه كلاسامو دير مي رفتما و الان هم كه اومده پيش ما يك كمي اذيتش مي كنم ، هيهيهيههيهيهي .
آزاده ماه آور پور همكار خوبم كه فقط تشكر بابت تحمل كردن من .
الهام اميدواري همكار خوب و ممان مهربون ماهان كوچو لو كه براي ايشون و خانودش اميد جان آرزوي موفقيت مي كنم .
علي مهرداد عزيز و دوست داشتني كه شايد زودتر از من بره و انشاا... سفرم براي رفتم سوار هواپيماي كاپيتان علي مهرداد بشم .
علي زودتر رفت و اميدوارم هر جا هست موفق باشه .
بچه هاي واحد تحقيق كه اول از قديمياي واحد شروع مي كنم و زنده ياد مهدي اطريشي عزيز كه يادش هميشه با ماست ( يك فاتحه هم بخونين )، بعد دوست خوب و موفقم انوشه زائرين عزيز كه الان ديگه آلمان هستش واقعا براش آرزوي موفقيت مي كنم . و لايق موفقيت . بنفشه ملك پور كه ممنون بابت كمكهات در كارها ، دكتر زهرا لياقت كه خسته نباشيد مي گم ، خانم سلطانيان كه ممنون با زهم واسه تحمل من ، صفا مظاهري و فهميه آزادي پور كه ممنون واسه كمك ها و همكاري ها . ديگه نوين كيواني عزيز كه هم حق همسايگي داره و هم همكاري دولوكس ممنون !!! ، ديگه اميدوارم كسي را يادم نرفته باشه .
بچه هاي واحد رباتيك مركز ، علي پرستگاري ، عليرضا امامي فر ، فرهنگ بيدرام و آذري كپلي مپلي !!!! از بهترين و ساكت ترين همكاران !!!البته آذري نه ها .
ديگه آقاي مسعود دهقان عزيز ، كه معاون مركز بود و خيلي الان جاش خاليه ولي براشون و خانم زارعپور همسرشون آرزوي موفقيت مي كنم .
ديگه ازاده زياريان دوست خوبمون كه ممنون بابت همه كمكهات .
حميد رحمانيان كه فكرنكنم بخونه و آقاي گلابي ، هلو زردآلو ( محوري ) البته بايد با لهجه خودش باشه ، اما دمش گرم يك بار دهن اداره را سرويس كرد كه به شخصه خيلي حال كردم و مچ گيري خيلي از افراد را كرد ، دمت گوگولي ، ديگه هم مرسيم به مربيان ، از خانم ها ملالي ، صداقت كيش ، شارقي ، حسني ، جلالي ، شهيدي ، .... و آقايون امير حسين مرتضوي عزيز و دوست داشتني ، هومن عزيزي ، محسن كشاورز ،محمد رحيم زاده دوست خارجي ما كه الان داره صفا ميكنه .... . انشا ا... كه همه موفق باشند ،
بعد ميرسيم به دوستانم در ايتاكو و باني كارت كه اونها را هم 3 سالي با هم بوديم ، احسان پارسامهر ، مصطفي صادقيان ( شرك ) ، الهي نيا ، امير منشوري ( تيس تيس ) ، نازيلا مظاهري ، امير مرادي و خانمشون ، بشير مهياري عزيز والا انگار چيزه كه نباشه تو دوستام ، امير مدرك ، ايمان محمدي ، بهزاد عزيز ، شكيبا حيدرپور عزيز ، محمد صفدريان و اگه كسي را جا انداختم معذرت .
بقيه دوستان : مهدي بهامين خيكي عزيز كه رفت المپياد و انشا... معلوم شده كه طلا برده يا آره !؟ و همچنين افشين دهقاني عزيز، و بقيه دوستان كه كامل تر ميشه به مرور ليست دوستان
از همه و همشون ممنونم مه اين چند وقته باهام بودند .
محمد صالحي و احسان افضلي ( خدا وكيلي دست هر چي اصفهاني از پشت بسته ) !! محمد هم كه اميدوارم آپانديسش خوب شده باشه ديگه ، جيگر !!!
پي نوشت: افشين چهارم شد و مهدي هم نهم

بهترين دوران را داشتمو از چنذ ماه ديكه دوراني ديگه را تجربه ميكنم

امروز رسما از اون جمع هاي سابق خدافظي ميكنم ، فقط مي دونم ديگه فردا معلوم نيست !
ميام پيش همه ها منتها بهم محل بذارين يك كمي !!!
توي نت هم هستم ميبينيم هم ديگه را ، والا


يا حق
پرهام

خدا وكيلي نظري هر چي دايرن همين جا بنويسين