بعضي چيزا هست كه داري مي بيني و مي شنوي اما نمي توني حرفشو بزني ...
چون اگه حرفشو بزني سنگ رو سنگ بند نميشه ...
متاسفم
متاسف
تاسف
كوله پشتي
آخ جون انگار تموم شد !!!!
يك آسمون جل و پاچه خوار كم شد
بعديش كيه ؟ اگه گفتي ؟
آفرين ، درست حدس زدي
احسان سعيدي
دوستان
يك روزي همه با هم بوديم ، توي دبستان ، توي كوچه و بازي ها ، توي دبيرستان ، توي اداره ، توي كلاسهام ، يك روزي شاگرد بودم ، يك روزي استاد ( ميگن البته ) خلاصه همه جا بودم با هر عنواني با خيلي ها ...
اما امروز همه اينها شده يك برگه كه اختلاف ساعت تهران را با لندن ، پاريس ، بوستون ، استانبول ، استكهلم ، ونكوور ، تورنتو ، لس آنجلس ، كوالالامپور ، دهلي نو ، هاميورگ و دهها شهر ديگه تنظيم مي كنم تا ييينم كي بيدار هستند تا با اونا فقط فقط گپي چند دقيقه اي بزنم
اين قافله عمر عجب مي گذرد
وقتي به لبه پرتگاهي رسيديد ...
وقتي خداوند شما را به لبه پرتگاهي هدايت كرد، كاملا به او اعتماد كنيد. چون يكي از اين دو اتفاق خواهد افتاد: او شما را ميگيرد اگر بيفتید... يا اينكه يادتان ميدهد چگونه پرواز كنيد
زيباترين صبح
اگر از پايان گرفتن غمهايت نا اميد شدي به خاطر بياور که...... زيباترين صبحي را که تا به حال تجربه کردي مديون صبرت در برابر سياهترين شبي هستي که هيچ دليلي براي تمام شدن نميديد
ليگ برتر شروع شد ...
بازم فوتبال ، بازم دنبال كردن بازي ها ، بازم حوادث پيش بيني نشده همه اينا هيجان داره !
نه مثل سريال نرگس كه مي دوني چي ميشه و فقط به درد خوابيدن مي خوره ! چون من پاي تلويزيون خوب خوابم ميبره :D
تموم جذابيت زندگي به اينه كه ندوني بعد ها چي ميشه و قراره چي بشه ، اگه مي دونستيم ميشد مثل سريال نرگس !
ليگ برتر شروع شد امروز و پرسپوليس با دنيزلي باخت و اسقلال هم با مرفاوي برد ، من اگه پرسپوليسي بودم اين آري هان را نفرين مي كردم ، مرتيكه اومد فوتبال مملكت را ريخت به هم و رفت ، نه به نيكبخت لباس قرمز مياد و از ته دلش بازي ميكنه و نه به انصاريان و عليزاده ! نمي دونم اما اين انتقال ها همش زير سر اين آري هان بود ، كسي كه دلش اينحا نبود و فقط به پول فكر كرد ، از پرسپوليس بگذريم باز هم فصل شروع شد .
فصلي با پيراهن قرمز نيكبخت ، با پيراهن آبي انصاريان ، با امير قلعه نوعي روي نيمكت تيم ملي ، با اكبر ضد فوتبال ، با گربكندي ناراضي و ...
منتظر پايان و قهرماني كه نميشه مثل نرگس پيش بيني كرد .
شب خوش
پليس بزرگراه
خيلي جالبه اين پليس بزرگراه هر كي را ميگيره توي اتوبان يك كس و كارش مريضه ، با اين سرعت ها كه ملت تو اين اتوبان با صفاي كاشان - قم ميرند ديگه فكر كنم رو به موت هستند همه ( دور از جون شما و ما )، هدا وكيلي يواش تر برين ، هيچ جا هيچ خبري نيست !
پي نوشت: البته لازمه كه بگم اون هفته 4 ساعت اومدم
نرگس
يكي چيز كلي در مورد فيلم هاي ايراني بگم اونم اينه كه همه فيلم ها بلا استثنا كليشه اي شده ، همش آخرش مي دوني آدم بده به سزاي اعمالش مي رسه و دو تا عاشق هم جور مي كنن و مي كنند تو پاچه هم ديگه ، اصلا اگه سريال ( دو ريال ) باشه كه ديگه از وسطاش مي شه حدس زد كه چي ميشه ، اگه فيلم سينمايي هم باشه كه از دقيقه 30 يا نهايتا 45 !
بگدريم از اينا مي بينيم مثل شوكت خيلي زيادند تو جامعه ، نمونه يك آدم پدر سوخته كه همه چيز هميشه بر وفق مرادشونه و ككشون هم نمي گزه ! توي قسمت يك هفته پيش هم كه علنا شد تبليغ انرژي هسته ايي كه گفتيم الان فيلم قطع ميشه و ويژه برنامه انرژي هسته ايي پحش ميشه ! خوب اينم راهي واسه طولاني كردن سريال ! اما بهتر بود فيلم را بر اساس واقعيت مي ساختند كه لااقل همه را مجبور كنه تا قسمت آخرش ببينند ، فيلم ديگه تابلو شد كه اون احسان آسمون جل به يه جايي ميرسه و شوكت مجازات ميشه !
ته اش را بگم كه خيلي بي مزه شده ، فيلم بايد مثل اين فيلم آمريكايي باشه ، چرا اونا فيلماشون جالبه واسه ما چون مثل واقعيت و هميشه آدم بده بك جايي را مي گيره ، نه اينكه اخر دست دارش يزنند يا تو اتاق اكسيژن ( همون اتاق گاز ) اعدامش كنند
اين شب هاي ببره هم با حال نبود زيادا اما همين كه مردم شبا 2 زار ( ريال ) مي خنديدند خوب بود !
اما ته اش مي گم زنده باد شوكت و شوكتيا كه تا هست دنيا انگار به كام ايناست ! ( اما جدا از شوخي بازي جذابي داره ).
بنز
ما سوار بنز داريم ميريم و توي پارك را نگاه مي كنيم و ميگيم خوش به حال اونا كه توي پارك بي دغدغه نشستند !
و اونها از توي پارك ميگن : خوشحال به حال اونا كه توي بنز نشستند غمي ندارند !
دنيا همينه !