5 مرحله از زندگي

دغدغه
مسئله يا مشكل
معضل
بحران
فاجعه

دغدغه براي بعضي ها امروزه يعني رفته به دانشگاه و درس خوندن براي كنكور
مسئله اينه كه قبول بشه يا نشه
پشت كنكور موندن الان شده يك معضل !
بحران يعني در كنكور قبول نشدن
فاجعه يعني بايد رفت سربازي واسه پسرا و دخترا هم ازدواج !

من الان نه كنكوري دارم و نه هيچي اما دچار يك بحرانم !

جشنواره فيلم هاي بنزيني

يك اس ام اس در نخستين ساعات سهميه بندي به دستم رسيد كه توجه شما را به آن جلب ميكنم !

  1. به خاطر 1 ليتر بنزين
  2. من ترانه 10000 ليتر بنزين دارم
  3. رستگاري قبل از ساعت 12 امشب
  4. دور دنيا با 100 ليتر بنزين
  5. رايحه خوش بنزين
  6. ب مثل بنزين
  7. علي بنزيني
  8. بنزيني ها
  9. بنزين بازي
  10. مرد بنزيني
  11. داستان بنزين
  12. پسر بنزين فروش
  13. پسري با 4 ليتري در بزرگراه
  14. سالهاي سهميه بندي

هرگز مگو هرگز

سپيده که سر بزند در اين بيشه زار خزان زده
شايد دوباره گلی برويد شبيه آنچه در بهار بوييديم
پس به نام زندگی هرگز مگو هرگز....

جشن پتو در سربازي


دوران آموزشي سربازي ام را توي پادگان نيروي زميني ارتش 04 بيرجند بودم .
يك بنده خدايي مي گفت 2 سال برو سربازي 40 سال خاطره ( براي قديمي ها خالي بندي چون جنگ بوده ) ولي براي اين سربازي هاي ما فقط خاطره مونده و خنده !
همون 45 روز آموزشي من به اندازه 45 سال خاطره مونده واسم و واقعا بهترين دوران هر كسي دوران آموزشي ، اگه نرفتين سربازي واقعا تا ميگن بهترين دوران باور كنين ، چون بعدش ديگه هر جايي باشين اينقدر خاطره نمي مونه !

الان هم يكي از اون خاطرات ، بيرجند صبح هاي سردي داشت و عصرهاي فوق العاده گرمي داشت ، يك روز عصر اون اوئل اومدند گفتند جشن پتو ، ما هم تو حال هواي خودمون گفتيم عجب پادگان باحالي اينجا ! گفتيم حالا پتو را ميندازيم روي يكي تا مي خوره ميزنيمش يك كمي خالي ميشيم ! اما اي دل غافل كه اين بلا قرار بود سر خودمون پياده بشه !

سروان خوش تن كه مرد فوق العاده بود و هنوز هم مثل اش را توي ارتش نديدم ، اومد دم يگان و گفت 5 دقيقه ديگه هم بدون فرنچ با زير پوش با اسلحه ژ-3 و پتو به صف دم يگان باشند !
ما هم اومديم پائين ، گفت حالا پتو را تا كنين و بندازين دور گردن ! واي تو اون گرماي كشنده عصر بيرجند با پتو ! انداختيم دور گردن و گفت حالا با فانسخه ببندين به خودتون پتو را و اسلحه را هم اريب بگيرين دستتون ( اسم اين حالت را يادم نيست چون سرباز نمونه اي بودم ) بستيم و راه افتاديم به سمت ميدون ، به ميدون كه رسيديم ديديم واي همه هستند واسه ورزش ! توي اون گرما همه به خط شدند با اون اسلحه 4-5 كيلويي كه داشت از كت و كول مي انداختمون !
شروع كرديم به دور ميدون دويدن 3-4 دور و بعد نرمش ! ميدون به اندازه 3-4 تا زمين فوتبال !
خلاصه اون روز فهميديم جشن پتو يعني چي !

عكس هاي پادگان ( عكس آخر ميدون صبحگاه پادگان )

پرواز براي رفتن يا بالاتر رفتن ...

پرواز براي رفتنه يا براي بالاتر رفتن ؟
پرواز براي چيه ؟
من عاشق پروازم
پرواز ؛ فقط روي زمين نباشم
خيلي ها پرواز ميكنند ميرن توي آسمونها
وقتي به ستاره ها نگاه ميكنم با ستاره ها صورتشون را ميبينيم
با ستاره هاي آسمونها مي تونيم هر شكلي را رسم كنيم
از صورت مامان بزرگ تا هر چيزي كه آرزوشو داريم
آسمون پر از راز
و فقط پرواز ما را به ستاره ها نزديك ميكنه

پرواز ميون ابرها هم خيلي كيف داره ، نميتوني ببيني جلوتر چيه
من الان وسط ابرها هستم
دوست دارم برم بالاتر
بالاتر خورشيد يا ماه

ولي هيچي پرواز در شب نميشه !
پرواز در شب ميون ابرها در يك شب بدون ماه !
تاريكي مطلق ...

اين همون بچه است !

يادتونه بهتون 7 تا كار گفتم و بعد اينجا نوشتم آغاز را بي پايان ؛ زمان زيادي نگذشت كه هر كدوم به بهونه اي برگشتين !
اون روزي كه گفتم مطمئنم كه تو دلتون گفتين بابا اين بچه است ولش كنين ! همينجوري يك چيزي گفته كله اش داغ بوده ! حالا ديدين داغ نبوده ؟ خوشحالم كه خودتون بهش رسيدين ، اگه يكي ديگه حرفي بهتون زد اينو بهش نگين ، حيف كه من رفتم جلو و نيومدين ، ناراحتم كه اون گروه تشكيل نشد نميخوام هم برگردم و باز اين مسير را دوباره برم !

اما الان چند روزه همتون برگشتين ...
اما دير شده ؛ گاهي خيلي زود دير ميشه !

اگه اون موقع مسخره ام نكرده بودين الان هيچكدوم اينجوري نبوديم !
مطمئنم كه به شوخي گرفته بودين اون موقع ! حرفهاي يك بچه !

الان ساعت 2:30 شب ، من از فكر خوابم نمي بره و شما از بي فكري الان خواب هفت آسمونم ديدين !
خيلي از اين شبا به من گذشته ، شما جاي من بودين چيكار ميكردين ؟

مقبره ي نحس

يك شبح ، يك سايبان
اما سايه ي بلا
راهي تو دل شب
كه ميره به ناكجا
جاده ي سرنوشت
به لب تيغ ميرسه

لالايي تو دل شب
به تب جيغ ميرسه
روي سپيد باور
نذار تا خط بكشن
توي گرگ و ميش نذار
راه تو نشون بدن

جنگل شب گذري
روي تيغ خطر
حادثه طوفاني
زندگي تو مي بره

اين يك اتفاق ساده نيست
آخر يك مسيره
گذري توي نقشه ي ناگزير تقدير
اين يك حادثه ولي واسه تو ناگزيره

مقبره ي نحس ؛ فريد بدايع
گوش كنيد

واژه جديد: استاد پروازي

اخيرا كلمه گوگل به ديكشنري ها و فرهنگهاي لغت اضافه شده
اينو گفتم تا بگم ما ايراني ها هم بيكار نيستيم

توي تاكسي بودم يك پسر 16-17 ساله داشت با مامانش حرف ميزد در باره كنكور و اينا ، يكي از دوستانش به موبايل زنگ زذ ، شروع كرد در مورد كلاس هاي مدرسان تهران كه توي اصفهان صحبت ميكرد و گفت:
آره فلاني يك كلاس عالي گرفتم تو هم مي توني بياي استادش پروازي جلسه اي 50-60 هزار تومن ميگيره ، خيلي عالي و بيا ...

همون موقع گفتم با خودم ببين چه پولهايي به واسطه يك اسم داده ميشه ، بعد از كلمات استاد و استاديار ، كلمه استاد پروازي هم اضافه شده و به واسطه ي يك اسم مبلغي در حدود 50-60 هزار تومن براي كلاس كنكور بيشتر ميگيره !

اين روزها توي شهرهايي غير از تهران ، استاد هاي توي مراكز آموزشي مختلف وجود داره با نام استاد پروازي كه صبح يا عصر با يك پرواز ميان و عصر و يا شب بر ميگردند ، اين تعريف استاد پروازي كه امروزه توي هر مركز آموزشي از آموزشگاه كامپيوتر و زبان گرفته تا كلاس هاي كنكور و مراكز آموزش خصوصي كه تحت عنوان دانشگاه غير دولتي و مديريت فعاليت ميكنند و با همين كلمه استاد پروازي روزانه .... ( بهتره بقيه اش را نگم )

چه پولهايي كه واسه اين كنكور خرج ميشه و با چه كلماتي داره چه مبالغ كلاني گرفته ميشه
به راستي چه راهي را براي ادامه انتخاب كرديم ، داريم به نا كجا آباد ميريم
هيچ كسي الان حاضر نيست براي يك كلاس در زمينه آي تي و يا زبان هاي خارجي بيش از 10 هزار تومن اون هم خصوصي خرج كنه ، مبالغ بالاتر هم هست اما به ندرت ، ولي براي آموزش هاي رياضي و عربي دبيرستا و كلاس هاي كنكور تا جلسه اي 120 هزار تومن هم داده شده ، كلاس هاي چند ده ميليوني براي ورود به دانشگاه ...

تاسف فقط ، تاسف

اين راه به نا كجا آباد ميرسه

گاهي

گاهي هر چه ميدويم نميرسيم
پس بذار بايستيم

مديري كه از email خوشش نمياد !

يكي از مديران يكي از اداره هاي دولتي به يكي از كارمندان ميگه : من از email خوشم نمياد براتون gmail ميكنم !