از کفر من تا دین تو راهی بجز تردید نیست
دلخوش به فانوسم مکن اینجا مگر خورشید نیست
با حس ویرانی بیا تا بشکند دیوار من
چیزی نگفتن بهتر از تکرار طوطی وار من
از کفر من تا دین تو
لیگ برتر: آغاز هفته اول لیگ مفت خورها !
هفته اول لیگ مفت خورها شروع شد
به خاطر حق خوری سپاهان نوین و صعود هردمبیل فولاد خوزستان و تیم دار شدن شهرهای بی در و پیکر فوتبالی مثل قم و قزوین که شعور داشتن تیم در دسته 2 را هم ندارن نامی بهتر لیگ مفت خورها نمیشه گذاشت واسه اش , حق خوری جوانان بی ادعای سپاهان نوین که مطمئنا گریبان فولاد خوزستان را خواهد گرفت .
هفته ی خوبی بود , برد استقلال با 2 گل جباری و امیرآبادی تونست روحیه خوبی واسه استقلال برای هفته های آینده باشه .
رویاهای بزرگ من
من رویاهای بزرگی دارم , میخوام راجع به رویاهام حرف بزنم ؛ رویاهایی که دارم رویاهای کاریم را میتونم بیان کنم , چند تا رویای بزرگ دارم و اونم اجرای چند تا پروژه و کار در ایران هست , با اینکه این روزها به شدت دست تنها و هستم و مشکلاتی جسمانی هم دارم و کمی یارای مقاومت را گرفته ازم - حتی در مقابل خواب هم نمی تونم مقاومت کنم ! - ولی تموم توانم را تا جایی که میتونم روی اجرا و پیاده سازی پروژه ها گذاشتم , چاره ی جز این ندارم و تا جایی که بتونم با مشکلات بجنگم و جلوشون دوام بیارم کارم را انجام میدم , امیدوارم که بتونم به نحو احسن پیاده سازی کنم کارها را و نتیجه اش را هم ببینم .
ترجیح میدم به جای صحبت از مشکلات از رویاهای بزرگ جرف بزنم تا پیاده سازی اشون کنم , رویاهای بزرگی که میتونه خیلی چیزها را عوض کنه !
دیشب خواب میدیدم سال 2020 بودم انگار و زبان CSS داشت برای چهره ی آدم ها استفاده میشد !
وبلاگ تخصصی خودم را هم بیش از پیش توش خواهم نوشت
این مطلب را هم بخونید "مرگ رویا پرداز"
پی نوشت: دارم روی یک داستان کوتاه جدید کار میکنم , خلاصه ای ازش را میذارم توی وبلاگ , برم ایمیل ام را چک کنم , 1-2 روز چک نشده داره میترکه !
دوستان
گاهی فکر میکنم اگر واسه من یک اتفاقی بیوفته بعضی دوستان اونقدر بی معرفت هستند که حتی واسه هفته ام هم با خبر نمیشند و واسه چهلم میان !
فرض کنین آدم دوست صمیمی و چندین ساله اش واسه مثلا ترحیم و هفت و اینا نیاد نمیگن چقدر فلانی کارش حرف داره !
واسه بعضی دوستان نمی دونم چی بگم !
یاد این ضرب المثل میوفتم "نو که اومد به بازار کهنه میشه دل آزار"
بعضی ها که تا دوستان جدیدی و همدم جدیدی پیدا میکنند دیگه اصلا همه چیز را یادشون میره ! فقط تاسف میخورم که بعضی دوستان توی موقعیت های جدیدی که قرار میگیرند خودشون را نشون میدن !
از بعضی دوستان خیلی دلگیرم , از بیمارستان آدم پاشه بره پیش فلانی مثلا که بگه فلان روز به یادش بوده بعد یک زنگ نزنه بگه فلانی مردی یا زنده ای ؟!
من گاهی به بهونه های الکی به بعضی دوستان توی یاهو مثلا می بینم نیست پی ام میدم و یک چیزی از سر شوخی میگم یا به هر حال یک جوری ردشون را دارم که ازشون هر چند روز یکبار با خبر باشم , نه اینکه خدایی نکرده منتظر اتفاقی باشم ولی پیگیر حال و احوالشون هستم , به خدا یک اس ام اس فارسی الان 12 تومنی یا اگه گوشی هاتون فارسی را ساپورت نمیکنه یک اس ام اس 22 تومنی خیلی با ارزش تر از یک عمر شرمندگی واسه اتفاقی اگه افتاد , این اتفاق حتما خبر بد نیست که , شاید خبر شادی باشه , شاید خبر قبولی توی کنکور باشه که شما دیر تبریک گفتین بعد زنگ می زنین و دوستتون با پوز خند میگه دمت گرم حالا فهمیدی ؟!
پی نوشت: گفتی نیست ولی کسالتی داشتم جز اونایی که باهام کار داشتند یکی زنگ نزد بگی نمردی بیایم حلواتو بخوریم و یک کمی بخندیم و با دوستان دیداری تازه کنیم !!!
کمک به بنیاد ها و سازمانهای خیریه
بعضی ها ایمیل میزنند ومی پرسند اون نوار بالا سمت راست سایت مال چیه ؟
اون نوار مال کمک به کمپین فقر زدایی هست
www.makepvertyhistory.org
شما هم اگر می تونید کمک کنید , توی کمک کردن همیشه به نظر من نیت مهمه , اگر اونایی که دست اشون به دهن اشون می رسه ماهانه 1-2 دلار یا یکی 1-2 هزار تومن کمک کنند هر ماه میلیارد ها دلار پول میشه , شاید هنوز میلیارد نشده باشه ولی اندک اندک جمع گردد وانگهی دریا شود , میتونه کمک بزرگی به فقر زدایی کنه , شما نیت اتون پاک باشه کمک اتون به دست نیازمند اش می رسه .
فقر , کودکان بی سرپرست , بیماری هایی مانند ایدز , گرسنگی و ... درد هایی که بخش هایی از کشور خودمون و در دنیا بخش اعظمی از آفریقا را فرا گرفته , واقعا 1-2 هزار تومن ماهانه هیچ پولی نیست , شاید همون 1-2 هزار تومن ارزش اش خیلی بیشتر از 100 هزار تومنی باشه که یکی واسه خمس - اگه بدن - میده , کمک کنید هر چند نا چیز اول به هموطنان و بعد هم به کشور های دیگه , اونا هم انسان هستند , کمک کنیم و کمک کنید تا همه مشکلات ریشه کن بشه
کمک به سازمانهای مثل یونیسف برای کودکان , کمک به بنیاد مثل محک برای کودکانی که دچار بیماری شدن , کمک به سازمان های بهداشت جهانی , کمک به سازمان های غذایی مثل فائو , کمک به مکانهایی مثل شیرخوارگاهها هر چند نا چیز ولی ارزش معنوی بالاتری داره وثواب بیشتری داره , فکر میکنم کمک به هم نوع ثواب بیشتری از خیلی کارها داشته باشه , کمک کنید ...
راهی را بلد نبودین بگین تا راهنمایی اتون کنم ولی هر چند نا چیز کمک کنید , این پول ها شاید پول 1-2 بار بستی خوردن ماهانه اتون هم نباشه , شاید یک صدم یک لباس مجلسی نباشه , 2 هزار تومن کمتر بخرید و اون پول کمک کنید , اون کسی که کمک بهش می رسه 1-2 هزار تومن پول بستی اش نمیشه پول چندین وعده غذایی - حتی برنج ساده یا نون خالی اش - میشه ! پول لباس شب مجلسی نمیده پول یک تیکه پارچه ساده میده تا شبی کمتر سردش بشه !
یکی دیگه هم سواد آموزی , ریشه خیلی مشکلات بی سوادی کمک کنید تا بی سوادی هم ریشه کن بشه .
این همه که ادعا مومن بودن امون میشه به اندازه یک دهم همون انسانیت کنیم !
خیلی کارها واجب تر از دعا و نماز هست که باید جلوتر از اون انجام بدیم و بعد وایسیم سر نماز امون ...
نیازمند هم هیچ وقت گدایی نمیکنه !
کمک کنید , می رسه به دست نیازمند اش ...
پی نوشت: واسه من هم دعا کنید تا گره ای باز بشه ...
در خانه ...
همیشه تا خسته میشیم میگیم کاش از خونه بیرون نرم , کاشکی همش بخوابم !
اما خونه نشینی بد دردیه !
خونه باشی بهت بگن اینو بخور اونو بخور , چرب نخور , شور نخور , میوه اینجوری نخور , فلان نخور !
حاضرم همین 25 سال همه چیز بخورم و کیف همه چیز ببرم اما نه 50 سال زندگی کنم و خیلی چیزا را نخورم !
یادش بخیر مامان بزرگ خدا بیامرزم تا چیزی را میخواست می گفتم مادرجون بخورین دکتر که اینجا نیست و ....
اوضاع من 2 هقته ای به هم ریخته است ...
درد گنگ
نمیدانم چه میخواهم بگویم
زبانم در دهان باز بسته است
در تنگ قفس باز است وافسوس
که بال مرغ آوازم شکسته است
نمیدانم چه میخواهم بگویم
غمی در استخوانم می گدازد
خیال نا شناسی آشنا رنگ
گهی می سوزدم گه می نوازد
پریشان سایه ای آشفته آهنگ
ز مغزم می تراود گیج وگمراه
چو روح خوابگردی مات و مدهوش
که بی سامان به ره افتد شبانگاه
درون سینه ام دردیست خونبار
که همچون گریه میگیرد گلویم
غمی آشفته دردی گریه آلود
نمیدانم چه می خواهم بگویم
نمیدانم چه می خواهم بگویم
گوش کنید
از کوچه ما تا تبریز
داشتم می رفتم سر کوچه سوپر محل خرید کنم , چشمم به مهدی آرایشگر محل افتاد , طبقه دوم مجتمع سر کوچه آرایشگاه داره , از اون پرسپولیسی های خفن و دو آتیشه است , هر دفعه که میرم سرش یک کمی با هم کل کل داره , یک دفعه که توی مغازه اش بودم واسه یک موضوعی این بنگاه معاملاتی توی مجتمع اومده بود سرش از اون پیرمردهای زبون نفهم بود و هی روی اعصاب این بنده خدا راه میرفت , اصلا تا صبحها توی مسیر و یا برگشتنهکه از اتوبوس پیاده میشم و دارم میرم خونه و سر راه از مغازه آقای سریر - درست نوشتم سریر را ؟ - رونامه می خرم , تازگی ها دیگه جهان فوتبال نمیاره , گرچه زیاد دیگه وقت روزنامه خوندن ندارم چون ظهر ها که میرسم خونه و ناهار می خورم دیگه میخوابم تا عصر که میرم پای تلویزیون روی کاناپه و فیلم می بینم , چون روی کاناپه تاخوابم نبره نیمدونم چه خاصیتی داره که زرتی خوابم میبره تا شب دوباره که پاشم شام بخورم , شبها گاها شام نمی خورم چون همچین خوابهای بد میبینم , مثل خواب دیدم که دارم میرم توی یک لوله واسه کابل کشی شبکه که لوله از اینجاست تا تهرون ! هی با خودم می گفتم باید 420 کیلومتر را پیاده توی این لوله برم و هیچ سوراخی هم نداره , چون معمولا زیاد میرم تهران توی مسیر میخوابم , اصلا حال و حوصله نگاه کردم به جاده ندارم ! دیگه مسیر را حفظم , چون یکبار چشم بسته گفتم بریم نزدیک میمه یک جا شیر داغ داره با کیک , صبحا یک لیوان شیر می چسبه , من که چایی نمیخورم اصلا ! تو خانوادمون هیچ کسی چایی نمی خوره , سماور هم نداریم , آقا چند روزپیش بچه ها یادشون رفته بود زیر سماور خاموش کنند توی شرکت یک بوی گندی بلند شده بود , این میله های توش - اسمش را نمیدونم چی بود الان - اونچنان ذوب شده بود یاد ذوب آهن افتادم , اونجا هم تا آهن گدازه شده را میارند یک بوی گندی میده که نهایت نداره , معلوم نیست چه آت و آشغالی توش می کنند ! همه اغذیه فروشی ها همینه فکر نکنی مثلا استار برگر گوشت گوساله فرد اعلا بهت میده ها ! یک دفعه توی استار برگر بودم حامد بهداد اومد وای دیگه بقیه اش را نمیگم , اصلا روم نمیشه بگم ! چون میگم بعد برداشت بد میکنند ! میگن این پسره فلانه , نه آخه واقعا این رفتار یک هنرمند اونم توی اجتماع ! یادش بخیر پسر دایی ام یک چیزی افتاده بود توی دهن اش راه به راه راه میرفت و میگفت انگل اجتماعی , به همه ! تا بهش فهموندیم نگه ! دایی کوچیکم به دختر دایی که اونم 3-4 ساله , تازه رفته توی 4 سالگی , من بیرجند بودم روز آخر از توی تلفن عمومی که زنگ زدم گفتند کژال بدنیا اومده , یادش بخیر تا از در پادگان اومدم بیرون همه مثل وحشی ها رفتند نون لواش خریدند , از بس بهمون نون بربری داده بودند فکر کردم تبریز رفتیم سربازی , تبریز یک شیرینی هایی داره آقا ما هر چی به این دوستان ترک امون گفتیم بفرستید نفرستادند !
خلاصه که عجب زمونه ای شده دیگه نمیشه حساب کرد روش !
خیلی دور خیلی نزدیک: خدا خیلی بزرگه ...
دکتر عالم(خطاب به دختر): «نمیتونم، نمیتونم باهاش حرف بزنم، این دیگه خیلی بی انصافیه»
دختر: «شما باید امیدوار باشید ... خدا بزرگه ...»
دکتر عالم: «خدا؟ آره خدا خیلی بزرگه ... خودمون ساختیمش که هر وقت توی دردسر افتادیم یکی از راه برسه و بگه خدا بزرگه؛ اما اشکالش اینه که زیادی بزرگه!»
دختر: «شما حالتون خوب نیست!»
دکتر عالم: «ا ِ ! چطوره یه سُرُم بهم وصل کنی یا اینکه بشینی برام شعر بخونی یا .. یه طرح از صورتم بکشی و بچسبونی به دیوار؟ها ؟ چه آدمای خوبی! خدا هم که هست، پس دیگه مشکلی نیست!»
دختر: «غذاتون داره سرد میشه استاد!»
دکتر عالم: «آخه تو از زندگی چی میدونی؟ من با همین دستام، با همین دستای خودم خیلیها رو از مرگ حتمی نجات دادم ولی هیچوقت ندیدم سر و کله خدا اونطرفا پیداش بشه. اونایی هم که زیر دستام مردن آدمایی مثل تو انداختن گردن خدا: خدا خواسته، خدا ارحم الراحمینه...»
دکتر عالم(با استیصال و در حال گریه): «خدا چرا به من کمک نمیکنه؟ حالا که این بچه به کمک احتیاج داره چرا از این دستا کاری برنمی آد!»
این روزها
خیلی وقته ننوشتم ! دو هفته ای میشه , همه جور درگیری باعث شده ننویسم !
درگیری های کاری و درگیری های زندگی و مشکلات که بوده !
فکر کنم مهمترین چیز یک سامانه خبری با اس ام اس و ایمیل و اینا باشه که تا اتفاقی واسم میوفته بگم فلان اتفاق افتاده و مثلا نمیتونم یا نمیشه !
الان داشتم فیلم Open Water از MBC Persia میدیدم , فیلم درجه اولی نبود ولی بد هم نبود !
امروز مشکلی پیش اومد جای دشمن اتون خالی بیمارستان بودیم , دوتا چیز به ذهنم رسید توی این وب 3 و اینایی که میاد یک درد مفهومی هم بذاریم که مثلا بگه درد کدوم قسمت ! مثلا مثل این عیب یاب های خودرو هست به اون صورت , الان هم هست ولی دقیق تر , چیزی که درد نشون بده نه محل درد را ! و بعد همبا این وب و اینا راخت بشه به دکتر گفت اینجا درد میکنه , البته دکتر هم نباشه دیگه یک دیتابیس باشه اطلاعات درد ها و داروها و دیگه بریم تیم ملی !
دومین چیز هم اینه که توی این اینترنت لامصب همه چیز هست , فقط کافی بدونین مشکل کجاست و این نوار و فلان و بمان چی به چیه , سر سه سوت میفهمین مشکل اتون کجاست و میشین یک پا دکتر !
به شدت این روزها درگیر راه اندازی مرکز آموزش الکترونیکی سازمان فنی و حرفه ای هستم , گرچه حوصله اش را ندارم و نتونستم به خاطر مشکل امروز صبح توی جلسه حاضر بشم اما گویا بد نبوده و همه چیز عالی پیش رفته !
شب خوش
واسم دعا کنین گره بعضی کارهام حل بشه , فقط دعا کنین !