برای استیل آذین که منحل شد !

ساعاتی پیش استیل آذین جوانمردانه یا ناجوانمردانه به پرسپولیس باخت ، اینجا و اینجا ، نمیخوام در مورد جوانمردانه یا ناجوانمردانه بودن برد پرسپولیس بنویسم چون قبلا حدودی در پست "تاریخ در مورد دربی هفتادم" چه میگوید نوشتم ، شاید بعدا در یک پست جداگانه به این موضوع اشاره کردم .

قبلا در مطلب "نوکیسه ها در فوتبال ایران" به حضور برخی افراد در فوتبال بدلیل توانایی مالی اشون نوشتم ، امروز بعد از باخت پرسپولیس هدایتی در مصاحبه ای کوتاه با فارس نیوز اعلام کرد تیم استیل آذین منحل شده و از ادامه ی لیگ برتر انصراف داده است!
گرچه با توجه به سوابق هدایتی بعید نیست فردا صبح این خبر تکذیب شود ولی با توجه به وضعیت جدول لیگ در 4 هفته پایانی و اختلاف امتیاز 4 امتیازی استیل آذین با تیم 17 ام جدول سقوط استیل آذین تقریبا قطعی شده است.
البته این اولین بار نیست که هدایتی از تیم داری منصرف میشه !
قبلا هم زمانی که بعد از یک فصل هزینه کردن زمانی که در بازی رفت و برگشت استیل آذین به سپاهان نوین باخت و فرصت حضور در لیگ برتر را از دست داد اعلام کرد که قصد تیم داری نداره ولی بعد از یک فصل اومدن لیگ برتر و دوباره تیم داری و این 1-2 فصل اخیر هم هر زمانی تیم مشکل داشته اعلام کرده قصد تیم داری نداره !
امروز هم که بعد از شکست از پرسپولیس تیم استیل آذین را منحل کرد !


متاسفانه حسین هدایتی به شخصه با اسم کمک به فوتبال ایران 20-30 بازیکن جدید و قدیمی فوتبال ایران را نابود کرد ، علی کریمی ، مهدی مهدوی کیا ، فریدون زندی ، سیاوش اکبرپور ، حسین کاظمی ، سوشا مکانی ، میلاد زنیدپور ، حسن اشجاری ، محمد غلامی ، حسین کعبی ، محسن خلیلی ، امیر شاپورزاده ، مهرزاد معدنچی ، علیرضا واحدی نیکبخت ، محمد پروین ، فرزاد مجیدی ، حامد کاویانپور ، علی انصاریان هر کدوم از ارکان کلیدی یک تیم بودن ولی در استیل آذین همه این بازیکنان افول کردن و حتی از تیم ملی هم کنار گذاشته شدند
بعد از اسطوره های قدیمی فوتبال ایران بودن که توسط استیل آذین نابود شدن ، علی پروین ، حشمت مهاجرانی ، محمود یاوری ( کار به جایی رسیده که محمود یاوری توانایی روبرو شدن با خبرنگاران را نداره ) و مربیان جدید و آینده داری همچون افشین پیروانی و محمد خاکپور نیز کسانی بودن که بدلیل عدم مدیریت صحیح از گردونه فوتبال خارج شدن !

مدیریت ضعیف استیل آذین و نیمه عربی حسین هدایتی فقط و فقط باعث نابودی فوتبال شد و رفتن استیل آذین از این فوتبال واقعا هیچ خلاء را در فوتبال ایران ایجاد نمیکنه !

آقای حسین هدایتی وقتی شما همه چیز را در بازیکن خریدن بدون انتخاب سرمربی میبیند باید فکر اینجا را میکردید !
آقای حسین هدایتی وقتی با سیاوش اکبرپور و حسین کاظمی در ویلای لواسان قرارداد میبندید باید بدانید این تیم سرنوشتی جز موقعیتی فعلی ندارد. منبع
آقای حسین هدایتی وقتی شما نمی توانید هنوز برای تیم خود یک سرمربی انتخاب کنید چرا ضعف مدیریتی خودتون را به فوتبال بخش خصوصی نسبت میدین ؟
آقای حسین هدایتی پول همه چیز نیست

متاسفانه استیل آذین تیمی نبود که در لیگ برتر ایران حضور داشته باشه و خوب یا بد باید چنین تیم های بی بضاعتی از لیگ کنار گذاشته بشن تا تیم های واقعی در لیگ برتر حضور داشته باشند

1000مین پست وبلاگ 21 آبان


این هزارمین پست این وبلاگ هست ، وبلاگ نویسی را من از بلاگر و از آبان 80 شروع کردم ولی مدتی از یونیکد بی خبر بودم ! واسه همین توی بعد از یک وقفه کوتاه توی پرشین بلاگ و بعد بلاگ اسکای نوشتم و بعد از اون طی 5-6 سال گذشته توی بلاگر با "هفته های خاکستری" نوشتم و چند سالی هست که به قول وبلاگ نویسا دات کام شدم و با اسم 21 آبان که تاریخ تولدم هست مینویسم

دوست دارم خیلی بیشتر و بهتر توی این وبلاگ بنویسم و امیدوارم این اتفاقات در دهه ی جدید عمر وبلاگ نویسی من اتفاق بیافته

بهترین پست های سالهای اخیرم این مطالب بود :

تاریخ درباره‌ی دربی هفتادم چه میگوید ؟

به قول یک دوستی ما ایرانی ها آدم های خاطره بازی هستیم



دربی هفتادم با برتری 1-0 استقلال مقابل پرسپولیس به پایان رسید ولی با گذشت چند ساعت از دربی هفتادم و چند ماه از دربی شصت و نهم پرسپولیسی ها هنوز از فرصت های زیاد از دست رفته و برتری صحبت میکنند ولی وقتی ده ها موقعیت گل از دست رفته واقعا چه حرفی برای گفتن هست ؟ فوتبال یک ورزشی که آخرش فقط نتیجه دیده میشه و امتیازی به موقعیت های گل از دست رفته تعلق نمیگیره !

فرض میگیریم در دربی شهریور 1352 که با برتری 6-0 پرسپولیس به پایان رسید استقلال 10 موقعیت گل و پرسپولیس فقط همان 6 موقعیت گل را داشت ولی امروز تاریخ در مورد اون بازی چی میگه ؟ در تاریخ نوشته شده در روز 16 شهریور 1352 تیم پرسپولیس با نتیجه 6-0 استقلال ( تاج ) را شکست داده و هیچ کسی از موقعیت های از دست رفته استقلال صحبتی نمیکنه !

دربی هفتادم نیز به پایان رسید و چیزی که از این دربی باقی می مونه یک نتیجه است ، نمیدونم چرا ایرانی ها عادت دارن با خاطره ها و گذشته ها بازی کنند ! تیمی در فوتبال برنده است که از حداقل موقعیت ها بهترین استفاده را بکنه ، وقتی مهاجم تیم پرسپولیس نمیتونه دروازه خالی را باز کنه یا از توپ های بادآورده استفاده کنه دلیل برتری نمیشه ، گرچه به نظر من این بازی و کلا دربی ها نبرد بی تاکتیک ها بوده و نبرد بی تاکتیک ها را استقلال برد !
اگر این بازی را مثل بازی های یوفا از لحاظ پاسکاری و مالکیت توپ و ... بررسی بشه میبینید که 20 سانتر استقلال روی دروازه و 7 موقعیت گل پرسپولیس و سایر آمار صرفا از روی شانس نصیب دو تیم شده و تیمی برنده بازی است که از این حداقل فرصت ها استفاده کنه .

بهتره به جای خاطره بازی با فرصت های از دست رفته به فکر حل مشکل تیم باشند تا در بازی های بعدی چنین بهونه هایی به خاطر عدم نتیجه گیری نیاورند ، حالا به فرض هم اگر پنالتی بوده باشه یک پنالتی برای تیم پرسپولیس گرفته میشد و با پنالتی دقایق آخر بازی مساوی میشد ! آخرش چی ؟

مشکل خیلی بزرگتر از نگرفتن یک پنالتی است ، مشکل چیزی به اسم مهاجم فرصت طلب هست ؛ آرش برهانی مهاجم کاملی نیست چون اگر مهاجم کاملی بود باید هر فصل با این همه موقعیت بالای 20 گل میزد ولی به نظر من مهاجم فرصت طلبی است ، این چند بازی اخیر که آرش برهانی گل زده را ببینید وقتی به سمت دروازه حمله میکنه و به هر صورتی هست تلاش میکنه ضربه بزنه نه اینکه مثل غلامرضا رضایی دروازه بان را دریبل بزنه و خودش را هم جا بزاره !

در آخر با این حرفها و فرصت های از دست رفته هیچی در فوتبال تغییر نمیکنه که برنامه ی نود چند ساعت برنامه را به چنین مسائلی اختصاص میده ، به فکر جلو رفتن باشیم تا در آینده و بازی های بعد تیم بتونه نتیجه ی بهتری بگیره

شهرآورد تهران در ویکی پدیا
گزارش تصویری شهرآورد هفتادم

مسابقه‌ی SMS استقلال یا پرسپولیس

فکر میکنم 5-6 سالم بود یک پسر همسایه داشتیم خیلی منو خیلی سرکار میگذاشت و معما مطرح میکرد
یک داستانی تعریف میکرد و میگفت : یک دفعه یکباره با دوباره داشتن با هم راه میرفتن بعد یکباره میافته تو چاه ، حالا کدوم می مونه ؟ من میگفتم دوباره و این دوباره ماجرا را تعریف میکرد ، خلاصه چند دقیقه سرکارامون میزاشت

این مسابقه ی پیام کوتاه SMS ماجرای همین را پیدا کرده ، چندین سال برنامه نود و فوتبال برتر هر دفعه یک مسابقه ی اس ام اس میزارن و سوال میکنند طرفدار کدام تیم هستید !



مثلا در بازی امروز استقلال پرسپولیس مسابقه ی پیام کوتاه برنامه فوتبال برتر این بود ؛
شما طرفدار کدام تیم هستید ؟ 1.استقلال 2.پرسپولیس

الان برنامه ی نود ( 10 فروردین ) مسابقه پیام کوتاه که کدام تیم بازی کرد ؟
1.استقلال 2.پرسپولیس

آخه این که نشد مسابقه ، اگر برای بازی مسابقه میزارین باید اینجوری باشه : 1.برد استقلال 2.تساوی 3.برد پرسپولیس

ولی متاسفانه مسابقه ی پیام کوتاه که امروز بالای 4 میلیون پیام کوتاه همین دو برنامه فوتبال برتر و نود برگزار کردن فقط راهی برای کسب درآمد همراه اول شده !

قهرمان لیگ برتر 89-90 چه تیمی خواهد بود ؟

لیگ برتر فصل 89-90 به روزهای پایانی خودش نزدیک میشه ، بازی های امسال از چند فصل گذشته به مراتب حساس تر شده مخصوصا اینکه 3 سهمیه برای جام باشگاه های آسیا نیز کسب مقام سومی را نیز حساس کرده
جدول لیگ در پایان هفته ی 27 به این ترتیب هست:

  1. سپاهان ، 55 امیتاز
  2. ذوب آهن ، 53 امیتاز
  3. استقلال ، 49 امتیاز
  4. تراکتورسازی ، 46 امتیاز
  5. پرسپولیس ، 44 امیتاز
به نظر من قهرمان امسال از بین سپاهان و ذوب آهن خواهد بود و من شانس سپاهان را بیشتر میدونم ، سپاهان از لحاظ کادر فنی و بازیکنان به مراتب با تجربه تر از ذوب آهن هست .
تراکتورسازی را بدلیل عدم تجربه کافی فراز کمالوند و بی تجربگی بازیکنان در بازی های حساس شانسی براش قائل نیستم ، فراز کمالوند چون خودش یک فردی هست که شدیدا وارد جو بازی میشه نمیتونه آرامش روانی مخصوصا در بازی های حساس بر تیم حاکم کنه و توی 3-4 بازی حساس هفته های آخر تیم افت میکنه

بازی های هفته 28 تا 34 یعنی 7 بازی پایانی تیم های سپاهان ، ذوب آهن ، استقلال و پرسپولیس :
سپاهان : پیکان ، مس ، تراکتورسازی ، صبا ، نفت ابادان ، پرسپولیس ، سایپا
ذوب آهن : ملوان ، پرسپولیس ، شهرداری ، پاس ، فولاد ، نفت تهران ، استیل آذین
استقلال : پرسپولیس ، تراکتورسازی ، راه آهن ، نفت آبادان ، شاهین ، ملوان ، پاس
پرسپولیس : اسقلال ، ذوب آهن ، استیل آذین ، نفت تهران ، مس ، سپاهان ، پیکان

استقلال 2 بازی سخت با پرسپولیس و تراکتور داره ، پرسپولیس 3 بازی سخت با استقلال و بعد با ذوب آهن و سپاهان در اصفهان ، ذوب آهن 1 بازی با پرسپولیس در اصفهان ، سپاهان 1 بازی با پرسپولیس و یک بازی نسبتا سخت با تراکتور در اصفهان داره.

سپاهان با توجه به اینکه بازی های حساسش در اصفهان هست شانس بیشتری داره ، ذوب آهن بعد از سپاهان شانس داره که روی کاغذ و با توجه به نتایج 5 فصل گذشته و اینکه همیشه در بازی های حساس بازی را واگذار میکنه شانس کمتری نسبت به سپاهان داره ، استقلال شانس اش 50-50 هست  خیلی از موفقیت تیم را خودشون میتونند تعیین کنند !
پرسپوایس هم با سه بازی دشوار که 2 بازی در اصفهان خواهد بود شانس کمتری داره

با توجه به اینکه صدر جدول هم دست سپاهان هست بعدی به نظر میرسه صدر را براحتی از دست بده و شانس قهرمانی بیشتری داره ؛ به نظر میاد رتبه ی اول و دوم بین سپاهان و ذوب آهن باشه و رتبه ی سوم هم بین استقلال و پرسپولیس ، تراکتورسازی را بنا به دلایل بالا شانس کمی برای رتبه ی سومی براش در نظر گرفتم .

می تونید در این نظر سنجی فیس بوکی هم شرکت کنید http://goo.gl/3qK4L

اما دربی امروز زیاد در جدول تاثیر گذار نیست و نمیتونه رتبه سوم جدول را جا به جا کنه ؛ فقط این شانس را برای پرسپولیس بوجود میاره که برای رسیدن به رتبه ی سوم تلاش کنه
شانس دو تیم برای برد در بازی امروز مساوی خواهد بود شاید هم بازی با تساوی به پایان برسه !!

یک نظر سنجی هم در فیس بوک برای دربی 70 ام برگزار کردم که نتیجه اش این شد
تا این لحظه 17118 نفر شرکت کردن که 6978 نفر به استقلال و 9056 نفر هم به برد پرسپولیس رای دادن و مابقی هم تساوی پیش بینی کردن

این Angry Birds دوست داشتنی!

این روزها یکی از جاذبه های خانه‌ی ما بازی Angry Birds شده ؛ بچه های فامیل که وصف بازی Angry Birds را از کژال شنیده اند اولین چیزی که درخواست میکنند اینه : پرهام بازیه را برای من بزار !



رانندگان ؛ دیوانه هایی در جاده ها

چند روز قبل از عید را بنا به جبر زمانه مجبور بودم سفرهای بین شهری را با وسیله ی نقلیه شخصی یا گاها اتوبوس طی طریق کنم ، یکی از چیزایی که در این سفرهای بین شهری واسم سوال شد این بود که "چرا رانندگی ایرانی ها اینقدر افتضاح و ناشیانه است؟" !

متاسفانه روند آسان صدور گواهینامه رانندگی ، جریمه های کم مزید بر علت شده تا رانندگانی سنگین ترین خلاف ها را علی الخصوص در جاده ها انجام بدن و بعد خیلی راحت بگن جریمه اش را میدم !

رانندگانی که متاسفانه هیچ درکی از رانندگی ندارن و فقط گواهینامه دارند سوار بر ماشین در جاده بدون ذره ای تفکر و مشغول رانندگی هستند ، اتوموبیل های نامطمئن حتی اگر مرسدس بنز باشد فقط یک ترمز یا یک سنگ کوچک می تونه باعث منحرف شدن ماشین بشه ولی متاسفانه رانندگان اصلا هیچ درکی از این موضوع ندارن !

راننده صرفا چون ماشین سرعت بالایی میره پاشو میزاره روی گاز و توی جاده چراغ چراغ با 160 تا سرعت پشت سر ماشین دیگه ولی همین راننده ای که با این سرعت سوار بر یک بنز یا بی ام وه هست اصلا شعور و درک این را نداره اگر ماشین جلویی یک اتفاقی براش افتاد توی فاصله ی 2 متری با 160 کیلومتر در ساعت سرعت چجوری میخواد ماشین اش را نگه داره !

توی جاده ی دو بانده میایی بگیری راست که ماشین سبقت بگیره یک راننده خودروی سوناتا از سمت راست توی خاکی  با سرعت 170 تا داره سبقت میگیره !

کنار هر کسی هم میشینی میگی تند نرو میگه من رانندگی ام عالیه ، من میتونم ماشین سانتی متری رد کنم ! شما رانندگی ات خوب ، اصلا تو شوماخر ، اصلا تو راننده فرمول یک ، آیا راننده روبروی یا جلویی هم همین دقت را داره ؟

به نظر من جریمه های رانندگی هم در ایران فوق العاده پائین هست مثلا برای سرعت زیاد جریمه باید 10 برابر جریمه ی فعلی باشه که راننده جرات خلاف کردن نداشته باشه !

با این وضع رانندگی جاده ها ایده آل ترین جاده های دنیا هم باشن باز هم رانندگان ایرانی حادثه ایجاد میکنند !

برای دستانی که در سرما می نوازند

این روزها کار خاصی ندارم ، عصرها از شرکت میزنم بیرون و قدم زنان خیابون ولیعصر را تا بالا یا تا هر جایی که زانوهام توان داشته باشه ادامه میدم ؛ سر میرداماد درست روبری گالری اکسیر پسری روی نیمکت های سنگی ولیعصر و تار میزنه ، چند قدم برداشتم تا اومدم به خودم بیام تا پولی بدم رد شده بودم توان برگشتن نداشتم ، تا اومدم به میدون محسنی برم فکرش از سرم بیرون نمیرفت ، همه اش دنبال بهونه ای بودم تا برگردم سر میرداماد و هنوز اون پسر باشه ...

رفتم شهر کتاب نیاوران و برگشتم سمت میدون تجریش ، از میدون قدس قدم زنان به سمت سر پل در حرکت بودم و پسری با ماسک و کلاه پشمی توی سرمای آخر سال تهران روبروی بستنی اکبر مشتی نشسته بود - نمیدانم به خاطر آلودگی هوا ماسک زده بود یا برای اینکه شناخته نشود - و با مضراب هاش روی سنتور نا کوک اش می نواخت ، یاد اون پسری افتادم که سر میرداماد تار میزد ، دست کردم توی جیب ام و پولی به خاطر هنر دستانش کنار سنتورش گذاشتم .

کمی آن طرف تر زنی  با بچه ای در بغل تکدی گری میکرد هی صدا زد "اوی عامو یک کمکی به منم بکن" نمیدونم من سنگدل بودم یا ... ولی من برای دستانی که هنرمند هست ارزش و احترام قائل هستم ، نه برای دستانی که در جوانی از مچ خم میشود تا گدایی کند .

این روزهای من به تهران گردی عصرگاهی میگذشت

زبان زرگری

زن دایی با دایی گاهی به زبون زرگری صحبت میکنند که کژال متوجه حرف هاشون نشه ،
زن دایی داره به دایی میگه : ازیزن کزانزازل نزذزا ( نمیدونم جمله را درست نوشتم چون زرگری بلد نیستم ! )
دایی میگه : چی ؟
کژال با حرص فراوان میگه : بابا مامان داره بهت میگه این کانال نزار ، یعنی جلوی من این کانال نزار !
کژال این وسط نقش مترجم بین دایی و زن دایی را بازی میکنه !

روایت سفر به ابدیت

سال 1380 روز 21 آبان چهارشنبه بود ، کلا من زیاد در قید و بند تولد نیستم نهایتش یک کیک کوچک در کنار خانواده بوده ، سال 1380 بود مادرجون ( مادر مامان ) برای قلب اشون بیمارستان بستری بودن ؛ مامان اومد خونه تا یک روز خونه باشه و دوباره برگرده ، قرار بود پنج شنبه اش که میشد 22 آبان مادرجون مرخص بشن ، من که از بچگی عاشق خونه مادرجون بودم دوست داشتم تولدم را خونه مادرجون بگیرم

صبح زود مامان زنگ زد خونه مادرجون که ببینه خاله ام هنوز بیمارستان هست یا نه ، ساعت 6:30 بود که دیدم صدای فریاد مامان میاد ، مامان زن دایی ام گوشی را برداشته بود و فهمیده بودن مادرجون رفته ...
یادم نمیره مامان اومده بود لباس هامون شسته بود اتو نکرده بود ؛ دایی ام اومد دنبال مامان و رفتن سمت خونه مادرجون ، به دایی ام هم نگفتن تا بتونه رانندگی کنه ؛ حتی لباس مشکی نداشتم یک پیراهن سفید و یک پلیور سورمه ای داشتم که اونها را پوشیدم ، تا رسیدم خونه مادرجون باورم نمیشد که رفته باشن خونه اشون اینقدر شلوغ بود ، نشسته بودم که مادرجون آوردن توی خونه آخه خونه را براشون مرتب کرده بودن که بیارن اشون خونه ، آوردن اشون توی اون حیاط و مامان میگفت ببینید خونه اتون را مرتب کردیم که بیاین

آخرین باری که صورت مادرجون را دیدم گفتن بیا برای آخرین بار ببین اشون ؛ صورت اشون مثل وقتی بود که داشتن نماز میخوندن و 22 آبان آخرین روزی بود که دیدم اشون

یک سال از 22 آبان گذشته بود که از سال مادرجون برگشتیم خونه از پدرجان خداحافظی کردیم و اومدیم خونه ، یک هفته بعد از سال بود ، سال را فکر کنم 25 آبان گرفتیم ، درست یک هفته شده بود که عصر تلفن زنگ زد گفتن پدرجان خوردن زمین بیاین سرشون بیمارستان ، یادمه توی بالکن ایستاده بودم که دایی ام بازم اومد دنبال مامان و رفتن ، یک ساعتی گذشت دختر خاله ی مامان اومد خونه امون ! اصلا سابقه نداشت دختر خاله ی مامان بیاد خونه امون ، فهمیدم چه خبر شده رفتم روی تخت خوابیدم و تا ساعت 11 شب که بابا اومد تا ببره ما رو خونه پدرجان گریه کردم ، همه اش این جمله ی پدرجان توی ذهنم بود که میگفت "خدایا من تا سال مادرجون بیشتر نباشم" ؛ باور نمیشد دیگه از خونه مادرجون و پدرجان و صبح جمعه ها خبری نیست

پدرجان را نگذاشتن ببیننم چون تصادف کرده بودن ، آخرین چیزی که ازشون یادم هست موقع خداحافظی بعد از سالگرد مادرجون دم در خونه بود ...

هنوز چند ماه نگذشته بود که گفتن امیر پسر عمه ام فوت شده فقط 18 سالش بود ، صبح ساعت 7 بود بازم بهم زنگ زدن ، مامان و بابا تهران بودن ، من مونده بودم چجوری خبر بدم ، خودم باورم نمیشد ، اینقدر باورم نمیشد که صبحش رفتم سرکار !

چند سال گذشت ، 24 بهمن 1389 ساعت 11 شب بود زندایی ام زنگ زد بهم که دایی بزرگم حالش خوب نیست خودتو برسون !
وقتی رسیدم یکی از فامیل های زندایی اومدم دنبالم ! کسی که سال به سال هم نمی دیدمش فکر کردم به خاطر دایی اومده سوار ماشین شدم و رفتیم و رفتیم و رفتیم ؛گفتن دایی بزرگم قلبش درد گرفته دایی ام را دیدم بغلش کردم و گفتم دایی چیزی نشده خوب میشی ، موبایلم زنگ خورد و یکی از دوستان نزدیک بود که با بابا و اینا رفته بودن چادگان چند روزی ؛ گفت کجا میری ؟ گفتم نمیدونم ! گفت مراسم دایی ات کجاست ؟  صداش قطع و وصل میشد هی گفتم الو الو قطع شد ، نفهمیدم چی گفت فقط میدونم توش یک دایی بود ؛ هزارتا فکر کردم تا رسیدیم و رفتیم خونه بابای زن دایی ام ، درو باز کردم فقط زن دایی ام را دیدم نشسته وسط اتاق و شوکه شده است ، فقط هی میگفتم کی رفته ؟ اصلا اینقدر فکر کرده بودم که هیچی باورم نمیشد ، چند ساعت بعد وقتی گفتن یک زنگ به اداره ی دایی بزنید فهمیدم دایی ام رفته ...

داغون شدم ، دایی ام خیلی جوون بود ، هنوزم که دارم اینا را مینویسم باورم نمیشه فکر میکنم یک داستان تلخ فقط و دوباره دایی ام را میبینم ، آخرین بار گفتن برو دایی ات را ببین و من پشت در غسلخونه نشسته بودم و به دامون میگفتم دامون دارن دایی ام را میشورن ؛ رفتم دایی را بوس کردم و یک سال دارم خوابشو می بینم


یک سال که مادرجون و پدرجان و دایی مصطفی در کنار هم آرام خوابیدن
روحشون شاد
برای همه اشون که رفتن دلم خیلی تنگ شده