من از تابستان امسال توی مرکز آی تی اصفهان کار می کنم جای خيلی خوبيه و توی اين مدت بهترين دوستانم را پيدا کردم از واحد سايت مرکزی که همسايه ماست تا آخر راهرو که کلاس ۵
از سايت شروع می کنم ( اينا نظر اصلی من نيست !!!! )
ياشار >>که توی سايت و امان از دستش تا مياد نمی دونم چيکار ميکنه که ديگه از خط خبری نيست.
نفر بعدی پيمان >> که اين ماه و ماه قبل دائم در رفت و امد در مسير تهران به اصفهان
بعديا ديگه تو واحد خودمون هستن اولی فهيمه >> آي اي ايای چی بگم نمی دونم
بعدی نوشين >> مسئول واحد که دليل رفت و اومد پيمان و حدود ۱ ماهی هست که کرج هستن
نفر بعدی اقای مدیر >> که اين چند وقته هند بودن و تمام پيشرفتم می تونم بگم که به خاطر اعتماد ايشون به من بوده چون زمانی که من اومدم هيچی بلد نبودم و حالا ...
بعدی بيتا >> مسئول سايت استاد آن لاين با تلاش و کاری حتما سايت را ببينين عاليه
بعدی ريحانه >> نمی دونم چی بگم اما امان از دستش
بعدی مازيار >> که به تازگی اومده و حسابی ....
بعدی آزاده ۱ >> که بلاگش را که ببينين معلومه ... اما روی سايت آی تی خبر و آمار مراکز کار ميکنه لينک بلاگش
بعدی آزاده ۲ >> فکر کنم جزئی از همون گروه باشه چون مشکوک کار ميکنه
بعدی واخد محترم سخت افزار ( ما که چاکريم ) >> اول آفای مهندس رسول توکلی که نمی دونم چرا هميشه هوله و عجله داره اما دستش درد نکنه
بعدی ميثاق >> که اون هم خيلی زخمت ميکشه البته کم می بينيمشون
و نفر اخر توی اين واحد که چند وقتی که مشکلاتی براشون به وجود اومده ( ازدواج ) که خوب مساما بايد کم پيدا باشن که اين يک اصل ( مورد توجه آقايان اي تي )
قسمت بعى كه خيلي كم ذيىان ولي كاري و پر تلاش واحد تحقيق >> اول خانم اميدواری و خانم مظاهری و با دو عضو جديد و خانم ازادی پور
قسمت بعد کافی نت >> علی اونجاست چطوری طلايی ؟
بعد از کافی نت >> ابدار خونست که آقای رحمانيان اونجاست ( نکته : ميثم می گفت که سربازی نرفتی اما با وجود آقای رحمانيان و ظهر ها اختياجی به سربازی نيست )
ميثم که جزئ واحد سيار بهترين دوست منه
فسمت بعد رباتيک که الان عليرضا و آقای بيدرام اونجا هستن که اونا را هم کم ميبينيم بابا تشريف بيارين ببينيمتون
و قسمت آخر توی مرکز آی تی پذيرش که از اول
مهديه >> که الان ای سی دی ال را تموم کرده
غنچه >> مسئول آزمون و امان از دستش چی بگم آخه
فريبا >> تصادف کرده و ... اميدوارم زود زود خوب بشه همه براش دعا می کنيم نمی دونم چی بگم در موردش اما وبلاگ انوشه را بخونين اون کامل گفته
اقای دهقان >> معاون محترم و پر تلاش و صميمی
اقای امامی >>هم اخرين نفر که به بزرگ همه ما هستن
خانم حسنی >> مربی فتو شاپ و اين چند روزه چيز های جالبی را يادم دادن چيزی که سالها دنبالش بودم ممنون
اين مرکز ماست دلتون هم بخواهد به نظر من تا حالا همه به خاطر محيط موندن همين و گرنه .... اينجا زياد نيست که بمونه
نيما جان مرسی که ميايی و به سايت ما هم سری می زنی ما که ديگه ...
شرمنده اما کارم کمتر بشه بيشتر می نويسم . کارهام خيلی سنگينه و تنهايی و هزار بد بختی اما به جايش تجربه ام داره ميره بالا ...
سايت خدم هم افتتاح شد و ديشب هک شد توسط مش قاسم و حسابی کفرم را بالا اوئر اين هم لينکشه الان هم ساعت ۱ دقيقه به ۳ نصف شب دارم شام ميخورم و ....
------------------------------------------------------------------------------------------------------
قبلش هم که گفتم کلاس نمی ذارم و همون موقع های را هم که ميگم و می خندم هزار تا فکر دارم ميکنم و برای کار بعدی تقشه ميکشم ... اما فقط ۲ هفته ديگه به پايان ميرسه و بعدش يه مسافرت توپ حسابی حال ميده
راستی شما نظرتون راجب به مسافرت برای رفع خستگی چيه ؟
توی فارسی ديک چند بار /masal را زدم اين ها اومئ بخونينين جالبه >>
کسی که هرگز اشتباهی را مرتکب نشده تاکنون چيز جديدی را امتحان نکرده
هر انچه ما برای خود انجام ميدهيم به همراه ما مي ميرد ولی آنچه که برای ديگران انجام ميدهيم می ماند و فنا ناپذير است . ( اين خوبه )
فعلا همين
حدود ۴ ماهی هست که به محل کار جديدم اومدم
جای خيلی خوبيه
اين چند وقته با خيلی از بچه ها آشنا شدم و مهمتر از همه با خيلی ها دوست شدم .
دوستانی که بيرون از چنين جايی پيدا کردنشون خيلی سخته ...
اميدوارم همشون موفق باشن .
نمی تونم اسماشون را بيارم اما از اينکه باهاشون همکارم خيلی خوشحالم خيلی
اول از همه بگم دنيا اينقدر ارزش نداره که به خاطرش اعصابمون را خرد کنيم ...
به خاطر ۲ متر اين طرف و اون طرف به راننده تاکسی فحش بديم . برای ۱۰ - ۲۰ هزار تومان اعصابمون خرد بشه و قاط بزنيم .
هميشه با همه خوشرو باشين .
غمتون را به ديگران منتقل نکنين اگه غمی دارين خودتون را شاد نشون بدين .
و ....
آره اون داشتم اينا را می نوشتم رفتم ناهار بعدش هم حالش را نداشتم ديگه ننوشتم .
داشتم می گفتم که شايد از فردا خبر نداشته باشيد من تا يک سال پيش هيچی نبودم اما آشنايی با يه دوست و يک آگهی در روزنامه من را به محل کار الان ام و چند جای ديگه برد .
خيلی خوشحالم هميشه آرزوی يه چنين روزهايی را داشتم با يه کم تغيير اما خدا را شکر بد نيست .
دوستان خوبی هم پيدا کردم اما متاسفانه چند وقت ديگه به خاطر سربازی بايد ازشون جدا بشم .
خدا ميدونه بعدش چه سرنوشتی داشته باشم جايی که کار ميکنين اگه بهش دل ببنديد دل کندن ازش خيلی سخته .
از همه دوستانی که بلاگم ديدن ميکنن ممنونم مخصوصا آقای ... باپيغام های هميشگی
همه موفق باشين تايه کم وقت ديگه
تقريبا دنيا را گشتم اما هيچ جا خونه ی آدم نميشه
يعنی وطن آدم نميشه
هيچ وقت دوست ندارم از ايران برم اما نميشه ديگه
توی ايرا هيچ جای پيشرفتی نيست همه درها بسته شده بسته بسته ...