میلاد منو به بازی نامرئی دعوت کرد , یعنی اولش دعوت نکرد بهش گفتم میای در خونه من توپ بازی میکنی و بچه ام را راه نمیدی ؟
من اگر نامرئی بودم اول از همه میرفتم سراغ یک نفری که خیلی توی بعضی زمیینه ها ادعاش میشه , میخواستم برم ببینم خدائیش تو خونه هم همینطوره یا فقط واسه ما اینجوریه ! خیلی اینو دوست دارم بفهمم !
بعدش میرفتم سراغ یکی از بر و بچ ببینم اینقدر که میگه فلان میکنم و بمان میکنم آیا واقعا انجام میده یا نه ؟
بازم اگر نامرئی بودم میخواستم برم پیش یک دوست دفتر خاطرات شخضی اش را ببینم و ببینم واقعا چی تو فکرش داره میگذره و درباره چی فکر میکنه !
جای دیگه هم بانک مرکزی بود که میرفتم ببینم چقدر پول توشه :دی
دلم میخواست یک کمی هم اذیت میکردم مثلا میرفتم میزدم پشت سر بعضی ها , همین جوری دارق و دارق هم میزدم پس کله اش ! اون موقع داد میکشیدم مرتیکه حالا اگر میتونی بیا منو پیدا کن و بزن !
آخرش که برگرفته از میلاد و بامدادی هست دلم میخواست لخت برم توی خیابون :دی اما بی شوخی دلم میخواد و میخواسته با شلوارک برم بیرون اما همش میگن و میگم نه زشته !
منم آخر بازی سارا ( آدومیده ) , سوده , ناآرام , حاجی آقا , شایان , کیوان , حاجی واشنگتن , پونه ( نویسنده ) و هما را دعوت میکنم
اگر پرهام نامرئی بود
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
سلام
عجــــــــــــــــب!!!!
من فکر کردم چیزی به مخم نرسید؟!!!
ولی خوب شروع کردم
همیشه شاد باشین
ارسال یک نظر