بهم میگه خیلی می ترسم , گاهی اونقدر می ترسم و می خوام فرار کنم که میرم گوشه حموم توی سه کنج دیوار میایستم و گریه میکنم یا فکر میکنم , میدونم هر چی بهم میخواد برسه باید چند تا در را رد کنه و دیر تر بهم میرسه
بهم میگه خیلی می ترسم , گاهی اونقدر می ترسم و می خوام فرار کنم که میرم گوشه حموم توی سه کنج دیوار میایستم و گریه میکنم یا فکر میکنم , میدونم هر چی بهم میخواد برسه باید چند تا در را رد کنه و دیر تر بهم میرسه
۱ نظر:
می ترسم گاهی آنقدر که دلم میخواد برم زیر پتو قایم بشم و هیچی جز تاریکی نباشه
ارسال یک نظر