اینها دوست دارن مملکت را توی بحران اداره کنند

آیت الله حسین علی منتظری توی مصاحبه با بی بی سی فارسی گفت "ومثل اینکه اینا خیال میکنند بحران ایجاد کنند کشور با بحران اداره میشه ...... اما اینها مثلا فرض بگیرید که گاهی اوقات یک کارهایی میکنند انعکاس پیدا میکنه توی دنیا ، رادیو و ... اینا اصی باکشون نیست ، این رو میگن بحران ، شما میخواهید توی بحران کشور را اداره کنید ، نمیشه ، بالاخره آخرش یک جایی سرباز میکنه ، یک کاری بکنید مردم را راضی کنید ، ........ آقایون مثل اینکه خودشون را فوق خطا میدونند و معصوم میدونند و یک چند نفر بقیه پشم هستند .......... یکی از علمای تبریز اومده بود خونه ی آقای بروجردی بهش بی احترامی شده بود من فهمیدم ، به منم ربطی نداشت اون تبریزی بود . اما من روحم آزرده بود رفتم خدمت آیت الله بروجردی گفتم آقا شما آقا مرجع خوب ، اما بقیه دیگه پشم نیستند یک آقایی در تبریز تو شهر خودشون موقعیت داره آمده است اینجا باید احترام بشه محترمانه باهاش برخورد بشه .... حالا من دارم صادقانه میگم که آقایون در روش خودشون تجدید نظر کنند ..."

اینها بخشی ار حرفهای آیت الله منتظری بود ؛  متاسفانه این مدت درگیر پروژه ای بودم که از طرف من خوب یا بد واسم تموم شده و بهش هم فکر نمیکنم و دقیقا توی اجرای پروژه بحرانی ایجاد کردند و قصد دارن با بحران این پروژه را پیش ببرند ، که توی بحران نمیشه پروژه را پیش برد و همه اطرافیان خودشون را هم آزرده کردن که همین موضوع باعث شده اون پیشرفت کند هم دیگه وجود نداشته باشه ؛ واقعا نمیدونم چی بگم ولی این رفتار صحیح نیست و پسندیده هم نیست ، وقتی هم چنین بحرانهایی ایجاد میشه افراد که توانایی مدیریت بحران ندارن برسرکار هستند و به بحران دامن میزنند و از افرادی هم میتونند مشکل را حل کنند کمک نمیگیرند !

بقیه حرفهای هم گفتنی نیست ...

راننده تاکسی و یک کلاغ و چهل کلاغ

چند وقت پیش سوار تاکسی شدم ؛ توی مسیر یک تیکه ی راه ترافیک بود ، یک کامیونت گویا سقفش گیر کرده بود به درخت در حال دور زدن و خیابون را بسته بود ؛ راننده شروع کرد به حرف زدن در مورد کامیونت که خیابون را بند آورده بود !
- این را ببین چجوری خیابون را بند آورده !
- راننده ناشی اومده دور بزنه سقفش گیر کرده به درخت ؛ عجب !
- طوری اش که نشده چرا نرفته ؟! حتما یاور خوابش برده بوده !
- فکر کنم وایساده از بیمه بدنه اش استفاده کنه ! نه ولی آخه طوریش نشده بود که کامیونت !
- فکر کنم اصلا یارو را میخواستند بگیر گذاشتند دنبالش بعد اینجا پیچیدن دنبالش الان رفته تو درخت !
- راننده و اینا هم دور و بر ماشین نبود که فکر کنم فرار کرده !
- فکر کنم یارو قاچاق چیزی داشته توی کامیونت بعد گذاشتند دنبالش اینجا گرفتن ماشینش را بعد هم یارو فرار کرده ؛ اینجا هم تاکسی زیاد رد میشه سوار یک تاکسی شده و سه سوته فرار کرده !
- ولی به این راحتی ها نیست طرف را حتما دستگیرش میکنند نمیتونه که فرار کنه !

یک گیر کردن کامیونت به درخت را راننده تاکسی اینقدر بزرگش کرد که راننده بیچاره شد قاچاقچی و فراری و ... ؛ من از تاکسی پیاده شدم ولی فکر کنم دستگیرش کرد و حکم اعدام هم واسش برید و اعدامش هم کرد !

بعضی از مردم واقعا از داستان درست کردن واسه دیگران خوششون میاد