ضیافتی بعد از 12 سال

امشب یکی از بهترین شب های عمرم بود , شبی که نگرانش بودم کی یادش مونده و کی یادش نمونده رسید و 20 نفری شدیم که یادشون مونده بود , هیچ کدوم هم با هم ارتباطی نداشتیم این سالها فقط یکی از بچه ها بود که با 2-3 تا بچه ها خیلی نزدیک بود بقیه دیگه همین جوری اومده بودن یعنی هر کسی فکرش را نمیکرد که بقیه یادشون باشه , جمع 2-3 نفری اولش 20 نفر شد , حدود 10 نفر هم اصفهان نبودن و ایران نبودن و فقط چند نفر را اصلا کسی ازشون خبری نداشتن ...

جمع یواش یواش دور هم جمع شدن , واقعا گریه ام گرفته بود , هر کسی را شاید 1 دقیقه بغل کرده بودم و میزدم پشتش و میگفتم پسر کجایی تو ...

هر کسی یک کاره ای شده بود , یکی طلافروش و گنده طلا فروش های اصفهان , یکی تو کار صنایع پلاستک , یکی برق خونده بود , چند تایی دکترا میخوندن , یکی طلبه شده بود , چند تایی تو کار ساختمان , چند تایی کشاورزی , بعضی ها هم زن گرفته بودن و یکی از بچه ها یک دختر 2 ساله هم داشت , اصلا باور نکردنی بود

بعدش هم رفتیم چایخونه و 3 ساعتی خاطره مرور کردیم , تموم خاطرات دبیرستان و دبیرها و شیطنت ها , از دفتر شعر نصیر و شلنگ سرکلاس زبان فارسی و خاکی کردن پشت کت دبیرا , گچ زدن به تخته و رقصیدن سرکلاس و کراوات زدن سرکلاس و ... اونقدر خاطره تعریف نکرده مونده که نگو , شب باور نکردنی و فوق العاده ای بود که اصلا در وصف اش نمیتونم چیزی بنویسم و بگم

قرار بعدی را گذاشتیم ساعت 9 شب روز 9 آذر ماه 1399 همون پل خواجو


 

روزی روزگاری زاینده رود


امروز بعد از مدتها رفتم لب زاینده رود سابق و مرده رود فعلی , واقعا میگم دلم سوخت , زاینده رودی که کسی جرات نمیکرد از گرداب هاش بهش نزدیک بشه , اونقدر خشک شده که به زمین بایر بیشتره شبیه تا رودی که روزگاری ابهت شهر اصفهان بود !

البته مسئولین شهر قول دادن بزودی کف زاینده رود را آسفالت کنند !


8/8/88


الان و در این لحظه ساعت 8 و 8 دقیقه و 8 ثانیه روز 8 آبان ماه 1388 هست .

امروز یا بهتر بگم امشب 8 شب من با دوستانم 12 سال پیش توی یک از روزهای آبان قرار گذاشتیم که تاریخ 8 آبان 88 یعنی روز 8/8/88 ساعت 8 شب پل خواجو همدیگه را ببینیم .

هنوز 12 ساعت مونده , نمیدونم چند نفر یادشون مونده , چند نفر میان , اصلا چیکار میکنند الان ؟ کجا هستند ؟

جواب همه ی سوالام را 12 ساعت دیگه میگیرم :)

چراغ سبز

چراغ سبز شده و ماشین ها دارند به سرعت چهارراه را رد میکنند ؛ یک ماشین سرعتش را کم میکنه و توقف میکنه پشت چراغ سبز و بعد از اندکی مکث از خیابون رد میشه !

با خودم گفتم این از اون آدم هایی که حتی اگر حق اش را هم بهش بدن قبول نمیکنه و تردید داره

زندگی ات را باخته ای یا نه ؟

اگر زنی را نیافته‌ای که با رفتنش
نابود شوی
تمام زندگی‌ات را باخته‌ای
این را
منی می‌گویم
که روزهایم را زنی برده است جایی دور

پیچیده دور گیسوانش
آویخته بر گردن
سنجاق کرده روی سینه
یا ریخته پای گلدان‌هاش
باقی را هم گذاشته توی کمد
برای روز مبادا.
نجات دهنده از رضا ولی پور

چرا میری مدرسه؟ بشین خونه

به دختردایی که تازه رفته پیش دبستانی میگم کژال چرا میری مدرسه بشین تو خونه
کژال میگه من هم به مامانم میگم ها , مامانم گوش نمیکنه و هی میگه برو برو

امید و ناامیدی

با چه امید و شور و شوقی آغاز کردیم و با چه نا امیدی و افسردگی تموم شد
نه خدا ، حق ما این نبود

دلنوازان یا دغل نوازان ؟

باز هم مثل همیشه یک فیلم کلیشه ای تکراری با نام دلنوازان در حال پخش , سریال را ندیدم و نمیبینم ولی همون چند دقیقه ای اش را که دیدم باز هم همون سیاست آدم خوبا و آدم بد داره تکرار میشه

آدم خوب ها مثل شوهر رعنا اسمشون هم ... است و ریش دارند و به همه هم کمک میکنند و زود هر جایی حاضر میشن برای کمک و یا مثل دختر عمه هستند و چادری هستند و خیلی پاک
آدم بدها اسمشون اتابک مثلا و از کشور فرار کردن و با پاسپورت جعلی وارد کشور شدن و صورتشون سه تیغه است و آدم های حیله گری هستند و طلاق گرفتند و تو کار خلاف هستند و یا مثل یلدا هستند تنهایی سفر میرن با یک پسر و پسرا را فریب میدن

نمیدونم صدا و سیما تا کی میخواد این سیاست دغل بازی و فریبکاری را ادامه بده و آدم بدها و خوب ها را اینجوری نشون بده

به کودکان گوش کنید

روز کودک , بزار ببینم فکر کنم 20 سالی گذشته باشه ازش برای من و همسن و سالان من ولی هنوز در دنیا چند صد میلیون کودک وجود دارد , کودکانی هر کدام روز خود را به گونه ای خاص آغاز میکنند , چند هزار نفر به مدرسه میرن ولی در مقابل چندین هزار کودک نیز پشت وانت سر چهارراه ها پیاده میشن تا با شیشه پاک کردن و اسپند دود کردن و فال فروختن و گل فروختن روز خودشون را شب کنند .

براستی هزاران کودکی که از کمترین حق برخوردارند کجا دیده میشوند ؟

کودکان فقیر هموطن و کودکان آفریقایی نمونه هایی از هزاران هزار کودکی هستند که سرنوشتی نامعلوم دارند

ای کاش به جای این همه انرژی هسته ای و هلوکاست و فلان و بمان کمی به کودکان گوش میکردند , به کودکان کار , کودکان فقر , کودکان محروم از تحصیل , کودکان بیمار , کودکان بی سرپرست , کودکان سرطانی , کودکان معصومی که گناهی ندارند ...
 


آهنگ کودکان خیابانی از مرحوم ناصر عبدالهی

ما چه دنیای زیبایی داریم

آدم خوب ها پاداش میگیرند و با هم ازدواج میکنند بر اساس اصل خوب با خوب ( کبوتر با کبوتر )
آدم بدها - که معمولا پولدار هستند - توسط پلیس دستگیر میشن و به سزای اعمالشون میرسند

تکمیلی:
آدم خوبا چادر دارند و ریش
آدم بدها موهاشون بیرون و پولدارن و سه تیغه میکنند