ذهن بیمار یا زنای ذهنی

دبیرستان یک همکلاسی داشتم ، پدر و مادرش از لحاظ فرهنگی و وجه اجتماعی آدم های فوق العاده مشهور و سطح بالایی توی ایران بودن و هستن ، یک معلم ادبیات داشتیم درس کلاس را روی تخته مینوشت و وقتی میخواست به تخته و نوشته هاش اشاره کنه با شست اش به تخته اشاره میکرد ، این همکلاسی من کنار من نشسته بود یکی میزد به من و میزد زیر خنده ، یک روز تا خندید معلم امون بهش گفت فلانی تو فکرت منحرف ، ذهن بیماری داری ، برو خودت را اصلاح کن !


حکایت این روزها و برخی ماجراها داستان معلم ادبیات و همکلاسی من است ، عباسی توی برنامه دیروز امروز فردا میاد فیلم های لاست ، پریزن بریک ، 24 و ویکتوریا را به زنای ذهنی و خودارضایی ربط میده ، بعد حاج آقا فلانی میاد دوباره توی برنامه دیروز امروز فردا سریال ها را به سکس ضربدری و سکس با اشیاء و سکس یا حیوانات و زندگی انفرادی ربط میده !

بعد یکی میاد مقاله ای با عنوان "زیست جهان جنسی و مقوله ي حجاب" مینویسه و همه چیز را به دید سوراخ میبینه و اینکه همه چیز باعث تحریک میشه از لایی کشیدن 206 ، از معماری شهری و سایه برج های بلند ، نگاه کردن بدنسازان در آینه به بدن خودشون مشابه خودارضایی است ، از لایی زدن بازیکنان فوتبال همه را با دید سکسشوآل توجیه کرده ، این هم از همون ذهن های بیمار عباسی ها است که همه چیز را به بدترین نحو ممکن میبینه ، نمیدونم شاید هم یک رابطه های جنسی سطح بالایی در جامعه در جریان داره و ما از اونها بی خبر هستیم !
دلیل خسته بودن جامعه هم شاید چند بار عمل سکس در طول روز است !

با تعاریف عباسی ها و جباری ها کلا همه چیز به دو دسته سیخونکی و سوراخ تقسیم میشه ، از وارد شدن انسان از در سکسشوآل هست تا فشار دادن دکمه های کیبورد و دست کشیدن روی مجیک ماوس که مثابه لمس کردن سینه است و اسکرول کردن صفحات همه عمل های سکسشوآل هست !

اینها همه اش از ذهن های بیماری نشات میگیره ، ذهن بیماری که با یک فیلم یا یک آینه یا لایی کشیدن با 206 ارضا میشه بزار بشه ، روی سر اون بازیگر حالا برزنت هم بکشن طرف با برزنت ارضاء میشه !

به سلامتی همه نارفیقان

من برای دوست ارزش و احترام زیادی قائل هستم ، هر کسی را هم به دایره دوستانم راه نمیدم ، اطرافیانم میدونند و تعداد دوستان نزدیکم به اندازه ی انگشتان یک دست هم نمیرسه و اونا هم حداقل سابقه ی دوستی ام باهاشون 10 ساله است !


اما ازشون گلایه دارم ، گلایه زیادی هم دارم ، من برای دوستان نزدیک واقعا از هیچ کمکی دریغ نمیکنم ، از لحاظ مادی ، معنوی ، هر کمکی از دستم بربیاد انجام میدم ، ولی انتظاری هم ندارم چون دوستی یعنی یک سری وظایفی داری و باید اونها را انجام بدی ، من از هیچ کاری برای دوستانم دریغ نمیکنم و نکردم ولی دوستانم حتی یک زنگ به من نمیزنند حالم را بپرسم ، دیگه همه موبایل دارن ، توی فیس بوک هستند ، توی مسنجر هستند ولی دریغ از یک تماس بگن فلانی زنده ای یا مرده !

من نیازی به این دوستی های یک طرفه ندارم دیگه ، من دیگه به دوستی که 25 بار زنگ میزنم و یکبار زنگ نمیزنه ندارم ، به دوستی که به جای اینکه زنگ بزنه حالم را بپرسه زنگ میزنه پیگیر اینکه کی بدقولی کرده واسه کارش میشه ندارم ، من دیگه به دوستی 10-20 ساله ای که توی سخت ترین روزهای زندگی ام در زمان فوت دایی ام بهم تسلیت خشک و خالی بگه و بعد با اس ام اس گلایه اش را از کارش که انجام نشده بهم بگه ندارم ، من به دوستی که تا فامیلش بیکار و دنبال کار میگرده ندارم ، من به دوستی که توی 3 تا شهر همزمان با هم باشیم و زنگ بزنه بگه با هم بریم بیرون و بعد دیگه جواب نده ندارم !

فکر میکنم تعریف دوستی ها عوض شده و من خبر ندارم ، بعضی ها هم دوست با تایر زاپاس اشتباه گرفتن ، هر وقت دوست دخترشون باهاشون نیومد بیرون یادشون بیوفته یک دوستی هست !

دوستی های من هم مثل سفرها و پروازهام میشه ، دوستی ها کوتاه مدت و در حد یک پرواز و همکلام شدن توی سفر و بعدش هم هر کسی راه خودش ، شاید اینجوری بهتر باشه ، لاقل دیگه از کسی انتظاری ندارم حالم را بپرسه ، میگم شاید اونم مثل من ده ها نفر را توی سفرهاش میبینه و نمیشه که به همه زنگ بزنه !

این گلایه ها پایانی بر تمام دوستی های 10 ساله و 20 ساله است ، هر کسی هم بوده دیگه برام در حد آشنا و یک شماره توی کانتاک لیست موبایلم هست و تمام ...

از دشمنان برند شکایت به دوستان ، چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم