تقصيرات ما ...

ماه هيچ وقت پشت ابر نمي مونه !
خدا از سر تقصيرات همه ي ما بگذره

پي نوشت: نميدونم چرا خيلي خوابهام درست درمياد !

زندگی

ترجيح ميدم 40 سال زندگي كنم و كيف كنم تا اينكه 80 سال زندگي كنم با زجر !
كه تا هب مرز 50 سالگي رسيدم بگن اينو بخور و اونو نخور و ال كن و بل كن !

مثل ماهی !

آقای رحیمی مدیر قبلا من , که الان در ینگه دنیا هستند یک چیزی به من گفت و این شده الان نقل من همه جا !

یک روز بهم گفتند که مثل ماهی هستی ؛ موقع گرفتن ات که میشه لیز می خوری !
الان هم زمان لیز خوردن من شده !

ماهی را اون اول که میگیری توی دست ات هست ولی تا میای شادمان بشی از گرفتن ماهی , یک دفعه میگی اه لیز خورد !
اون لحظه آخر ماهی یک تلاشی می کنه و با یک جهش از دست ات می پره بیرون , ای دل غافل !

من که دیگه نمی تونم جایی بند بشم به قول معروف , مثل این بچه های نق نقو شدم !

سفرها باید کرد

خوشبختی

گاهی فکر میکنیم خوشبختی داشتن خونه و ماشین آنچنانی و درآمد عالیه ولی نه , خوشبحتی به دل خوش و زندگی بی دغدغه است ...
این چند روز بین کسانی را دیدم که واسه عزاداری های این مدت می رفتند اتفاقی کسی را دیدم که گاهی می گفتم فلانی داره سختی می کشه ولی تا توی چشماش نگاه کردم خوشبختی را توی چشمش دیدم ...

خوشبختی خیلی ساده و پاک بود

خدا بزرگه

خدا خیلی بزرگه , خیلی بزرگه
خدا توی ذهن من یکی با لباس سفید که لباس سفیده اش دور تا دور ما را پوشانده

هویت

چقدر جالب میشه آدم هویت اش را عوض کنه و بره یک گوشه دنیا بدون دغدغه ...
چاره اش یک جراحی پلاستیک که قیافه ات عوض بشه !
بری توی یک جزیره توی یک مغازه , یک کار آروم !
یا توی پاریس توی یک کافه باشی !
یا توی شهری توی آروم ترین جای اروپا !
یا یک مزرعه دار توی یک دشت سرسبز توی استرالیا !
یا یک معلم ساده توی یک روستای دور افتاده شمال !

من اگه یک روزی نبودم چنین جاهایی می تونین منو دوباره ببینید ...

دلتنگي

وقتي خاطره هاي آدم زياد ميشه ديوار اتاقشون پر عکس ميشه اما هميشه دلت واسه اوني تنگ ميشه که نميتوني عکسشو به ديوار بزني

اعتياد به كار

يكي از چيزهايي كه توي شركتهاي بزرگ وجود داره ، جاهايي مثل گوگل يا شركت هاي مشابه ، جوي كه توي محيط كار بوجود مياد و باعث ميشه تا كارمند همانند يك معتاد رفتار كنه اونقدر در رفاه ظاهري و غرق كار ميشه تا هيچ چيزي را متوجه نميشه ، مثل كساني كه قرص هاي شادي آور يا همون اكس را مصرف مي كنند و توي يك فضايي به سر مي برند كه هيچ چيزي نميتونه اونا را از كار جدا كنه !

اين موضوع چيزي بوده كه چند سال پيش توي محيط كارم باهاش برخورد كردم و تجربه اش كردم ، مدير وقت اونقدر همه را جذب محيط كرده بود كه هنوزم كه هنوزه بهش آفرين ميگم كه تونسته بود از عده اي به صورت كامل از بازدهي كه دارند استفاده كنه و بيشترين بازدهي را بگيره ، يك محيط رويايي مثل آسايشي كه توي خونه آدم داره و به همون راحتي ، محيطي كه كارمند اون را به خونه اش حتي ترجيح ميده !

اعتياد به كار بدترين چيزه !

شله زرد نذری

امسال به 50 سال پختن شعله زرد ( شله زرد , من میگم شله زرد ) رسیدیم , 50 سال که داره نذر پخته میشه , همه ی فامیل دور هم جمع میشن و همه فامیل هستند , چند سالی میشه که پدرجان و مادرجان ( پدر و مادر مامانم ) که نذر را شروع کردن بین ما نیستند , خدا رحمتشون کنه , ولی بقیه این نذر را ادامه میدیم و با اومدن هر کسی هم چند کیلیویی اضافه شده .

امسال دایی محمود که اون سر دنیاست و داداش شهراد که الان مشغول گذروندن خدمت نیستش , همه دور هم جمع هستیم , بریم که الان خان دایی داد اولی را میکشه که بیا دیگ را بذار بالا ! این همه راه اومدی نشستی چت می کنی !

سالهای آخر

سالهای آخر بعضی از مدیران که میرسه , به قول معروف پاچه بالا می کنند , می خوان جوری گند بزنند به همه چیز که دیگه نشه درست کرد ! نمیدونم واقعا این چه تفکری که بین مدیران ایرانی دیده میشه !

مدیران عتیقه دولتی !

من نمیدونم این مدیران را ازتوی کدوم سوراخی درمیارند !

جزیره ای در کنار آتشفشان


من در جزیره ای هستم که به آتشفشان خیلی نزدیکه , جزیره که همیشه آرامش را داره ولی این جزیره یک بدی داره , این جزیره نزدیک یک آتشفشانه , هر لحظه دلت می لرزه که نکنه فوران کنه و زندگی را خاکستر کنه !

منتظرم تا این آتشقشان واسه همیشه خاموش بشه ...

برف


اینجا خبری نیست ولی تهران داره برف میاد !
وقتی برف میاد , دوست دارم هوا مه گرفته باشه , که حتی خونه روبرویی پیدا نباشه !
بشینی روی یکی از این صندلی های قدیمی ( اسمش را نمیدونم ) و هی تاب بخوری , پتو را هم کشیدی دور خودت , و یک فنجون قهوه و یا نسکافه ( من چایی نمی خورم یعنی اصلا توی خانوادمون کسی نمی خوره ! ) , کنار شومینه گرم ...

کیف دنیا را کنی !

پی نوشت : قبلا با بارون هم تعطیل می شدین اما حالا آسمون به زمین هم بیاد تعطیل نمیشیم , مگر اینکه خودمون تعطیل کنیم !!

خونه ما تو محدوده نیست و شوروی توی محدوده است ؟!

امروز داشتم بالاترین را میدیدم , چشمم به این موضوع داغ افتاد که درباره قطعی گاز توی بعضی از شهرها بود !
قطعی گاز در برخی از مناطق کشور همانند سال قبل

فکر کنم دایی ام این موضوع را واسم تعریف کرد:
یک بنده خدایی می خواسته واسه خونه اش گاز کشی کنه , از اول سال شروع میکنه به پیگیری و میره و میاد که بتونه واسه خونه اش یک انشعاب بگیره , هر چی بنده خدا می رفته و میومده می گفتند نه نمیشه !

میگه آخه چرا نمیشه ؟!
بهش میگن آخه خونه شما توی محدوده نیست واسه گاز کشی !

مرده عصبانی میشه و میگه :
مرد ( فحش ) خونه ما توی محدوده نیست و شوروی توی محدوده است !

شده ماجرای الان که ترکیه و .. باید از گاز ما استفاده کنند و هموطنان ما دچار قطعی گاز باشند !