جشنواره فيلم هاي بنزيني

يك اس ام اس در نخستين ساعات سهميه بندي به دستم رسيد كه توجه شما را به آن جلب ميكنم !

  1. به خاطر 1 ليتر بنزين
  2. من ترانه 10000 ليتر بنزين دارم
  3. رستگاري قبل از ساعت 12 امشب
  4. دور دنيا با 100 ليتر بنزين
  5. رايحه خوش بنزين
  6. ب مثل بنزين
  7. علي بنزيني
  8. بنزيني ها
  9. بنزين بازي
  10. مرد بنزيني
  11. داستان بنزين
  12. پسر بنزين فروش
  13. پسري با 4 ليتري در بزرگراه
  14. سالهاي سهميه بندي

هرگز مگو هرگز

سپيده که سر بزند در اين بيشه زار خزان زده
شايد دوباره گلی برويد شبيه آنچه در بهار بوييديم
پس به نام زندگی هرگز مگو هرگز....

جشن پتو در سربازي


دوران آموزشي سربازي ام را توي پادگان نيروي زميني ارتش 04 بيرجند بودم .
يك بنده خدايي مي گفت 2 سال برو سربازي 40 سال خاطره ( براي قديمي ها خالي بندي چون جنگ بوده ) ولي براي اين سربازي هاي ما فقط خاطره مونده و خنده !
همون 45 روز آموزشي من به اندازه 45 سال خاطره مونده واسم و واقعا بهترين دوران هر كسي دوران آموزشي ، اگه نرفتين سربازي واقعا تا ميگن بهترين دوران باور كنين ، چون بعدش ديگه هر جايي باشين اينقدر خاطره نمي مونه !

الان هم يكي از اون خاطرات ، بيرجند صبح هاي سردي داشت و عصرهاي فوق العاده گرمي داشت ، يك روز عصر اون اوئل اومدند گفتند جشن پتو ، ما هم تو حال هواي خودمون گفتيم عجب پادگان باحالي اينجا ! گفتيم حالا پتو را ميندازيم روي يكي تا مي خوره ميزنيمش يك كمي خالي ميشيم ! اما اي دل غافل كه اين بلا قرار بود سر خودمون پياده بشه !

سروان خوش تن كه مرد فوق العاده بود و هنوز هم مثل اش را توي ارتش نديدم ، اومد دم يگان و گفت 5 دقيقه ديگه هم بدون فرنچ با زير پوش با اسلحه ژ-3 و پتو به صف دم يگان باشند !
ما هم اومديم پائين ، گفت حالا پتو را تا كنين و بندازين دور گردن ! واي تو اون گرماي كشنده عصر بيرجند با پتو ! انداختيم دور گردن و گفت حالا با فانسخه ببندين به خودتون پتو را و اسلحه را هم اريب بگيرين دستتون ( اسم اين حالت را يادم نيست چون سرباز نمونه اي بودم ) بستيم و راه افتاديم به سمت ميدون ، به ميدون كه رسيديم ديديم واي همه هستند واسه ورزش ! توي اون گرما همه به خط شدند با اون اسلحه 4-5 كيلويي كه داشت از كت و كول مي انداختمون !
شروع كرديم به دور ميدون دويدن 3-4 دور و بعد نرمش ! ميدون به اندازه 3-4 تا زمين فوتبال !
خلاصه اون روز فهميديم جشن پتو يعني چي !

عكس هاي پادگان ( عكس آخر ميدون صبحگاه پادگان )

پرواز براي رفتن يا بالاتر رفتن ...

پرواز براي رفتنه يا براي بالاتر رفتن ؟
پرواز براي چيه ؟
من عاشق پروازم
پرواز ؛ فقط روي زمين نباشم
خيلي ها پرواز ميكنند ميرن توي آسمونها
وقتي به ستاره ها نگاه ميكنم با ستاره ها صورتشون را ميبينيم
با ستاره هاي آسمونها مي تونيم هر شكلي را رسم كنيم
از صورت مامان بزرگ تا هر چيزي كه آرزوشو داريم
آسمون پر از راز
و فقط پرواز ما را به ستاره ها نزديك ميكنه

پرواز ميون ابرها هم خيلي كيف داره ، نميتوني ببيني جلوتر چيه
من الان وسط ابرها هستم
دوست دارم برم بالاتر
بالاتر خورشيد يا ماه

ولي هيچي پرواز در شب نميشه !
پرواز در شب ميون ابرها در يك شب بدون ماه !
تاريكي مطلق ...

اين همون بچه است !

يادتونه بهتون 7 تا كار گفتم و بعد اينجا نوشتم آغاز را بي پايان ؛ زمان زيادي نگذشت كه هر كدوم به بهونه اي برگشتين !
اون روزي كه گفتم مطمئنم كه تو دلتون گفتين بابا اين بچه است ولش كنين ! همينجوري يك چيزي گفته كله اش داغ بوده ! حالا ديدين داغ نبوده ؟ خوشحالم كه خودتون بهش رسيدين ، اگه يكي ديگه حرفي بهتون زد اينو بهش نگين ، حيف كه من رفتم جلو و نيومدين ، ناراحتم كه اون گروه تشكيل نشد نميخوام هم برگردم و باز اين مسير را دوباره برم !

اما الان چند روزه همتون برگشتين ...
اما دير شده ؛ گاهي خيلي زود دير ميشه !

اگه اون موقع مسخره ام نكرده بودين الان هيچكدوم اينجوري نبوديم !
مطمئنم كه به شوخي گرفته بودين اون موقع ! حرفهاي يك بچه !

الان ساعت 2:30 شب ، من از فكر خوابم نمي بره و شما از بي فكري الان خواب هفت آسمونم ديدين !
خيلي از اين شبا به من گذشته ، شما جاي من بودين چيكار ميكردين ؟

مقبره ي نحس

يك شبح ، يك سايبان
اما سايه ي بلا
راهي تو دل شب
كه ميره به ناكجا
جاده ي سرنوشت
به لب تيغ ميرسه

لالايي تو دل شب
به تب جيغ ميرسه
روي سپيد باور
نذار تا خط بكشن
توي گرگ و ميش نذار
راه تو نشون بدن

جنگل شب گذري
روي تيغ خطر
حادثه طوفاني
زندگي تو مي بره

اين يك اتفاق ساده نيست
آخر يك مسيره
گذري توي نقشه ي ناگزير تقدير
اين يك حادثه ولي واسه تو ناگزيره

مقبره ي نحس ؛ فريد بدايع
گوش كنيد

واژه جديد: استاد پروازي

اخيرا كلمه گوگل به ديكشنري ها و فرهنگهاي لغت اضافه شده
اينو گفتم تا بگم ما ايراني ها هم بيكار نيستيم

توي تاكسي بودم يك پسر 16-17 ساله داشت با مامانش حرف ميزد در باره كنكور و اينا ، يكي از دوستانش به موبايل زنگ زذ ، شروع كرد در مورد كلاس هاي مدرسان تهران كه توي اصفهان صحبت ميكرد و گفت:
آره فلاني يك كلاس عالي گرفتم تو هم مي توني بياي استادش پروازي جلسه اي 50-60 هزار تومن ميگيره ، خيلي عالي و بيا ...

همون موقع گفتم با خودم ببين چه پولهايي به واسطه يك اسم داده ميشه ، بعد از كلمات استاد و استاديار ، كلمه استاد پروازي هم اضافه شده و به واسطه ي يك اسم مبلغي در حدود 50-60 هزار تومن براي كلاس كنكور بيشتر ميگيره !

اين روزها توي شهرهايي غير از تهران ، استاد هاي توي مراكز آموزشي مختلف وجود داره با نام استاد پروازي كه صبح يا عصر با يك پرواز ميان و عصر و يا شب بر ميگردند ، اين تعريف استاد پروازي كه امروزه توي هر مركز آموزشي از آموزشگاه كامپيوتر و زبان گرفته تا كلاس هاي كنكور و مراكز آموزش خصوصي كه تحت عنوان دانشگاه غير دولتي و مديريت فعاليت ميكنند و با همين كلمه استاد پروازي روزانه .... ( بهتره بقيه اش را نگم )

چه پولهايي كه واسه اين كنكور خرج ميشه و با چه كلماتي داره چه مبالغ كلاني گرفته ميشه
به راستي چه راهي را براي ادامه انتخاب كرديم ، داريم به نا كجا آباد ميريم
هيچ كسي الان حاضر نيست براي يك كلاس در زمينه آي تي و يا زبان هاي خارجي بيش از 10 هزار تومن اون هم خصوصي خرج كنه ، مبالغ بالاتر هم هست اما به ندرت ، ولي براي آموزش هاي رياضي و عربي دبيرستا و كلاس هاي كنكور تا جلسه اي 120 هزار تومن هم داده شده ، كلاس هاي چند ده ميليوني براي ورود به دانشگاه ...

تاسف فقط ، تاسف

اين راه به نا كجا آباد ميرسه

گاهي

گاهي هر چه ميدويم نميرسيم
پس بذار بايستيم

مديري كه از email خوشش نمياد !

يكي از مديران يكي از اداره هاي دولتي به يكي از كارمندان ميگه : من از email خوشم نمياد براتون gmail ميكنم !

بكهام 3 پسر داشت

قهرمان شديم ، قهرمان ؛ زنده باد رئال مادريد


رئالي ها ديشب بعد 4 سال بدون جامي به قهرماني رسيدند
زنده باد رئال مادريد

تيمي كه تا آخرين لحظه مي جنگه و نا اميد نميشه پاداشش قهرماني
ديويد بكهام هم با قهرماني ترك كرد

امتحانات

امروز امتحان خيلي ها تموم شد و اينترنت با هجوم همه جانبه دانش آموزان عزيز مواجه شد !
يادش بهخير اون موفع هااز اون امتحان اولي تو فكر امتحان آخري بوديم ، همش دم پنجره بودم تا ببينيم كي همه ميان توي كوچه فوتبال !

خيابون هفت دست پشت كارخونه زاينده رود ، چه دوراني بود
آغار تابستون و پايان تابستون به اميد تابستون بعدي

يك روزي گغتم كي تموم ميشه اين امتحانا ، نگو با تموم شدن اونا امتحانات سخت تري شروع ميشه ، امتحان زندگي ، امتحان كار ، امتحان سربازي و هزاران امتحان كه هزاران برابر سخت تر اون امتحانات دبستان ...

راستي فردا برم مدرسه احساني دبستانم ، چه دوراني بود

به قول پرهام خوشبخت:
خوشبختي فاصله ي اين امتحان تا امتحان بعدي !

از كجا ؟

من طبق معمول هميشه چشم توي اين مانيتور لامصب
بابا اومد دم در اتاق گفت:
از كجا آمده اي و به كجا خواهي رفت ؟!
اولش خنديدم ولي هنوز دارم بهش فكر ميكنم ...

دارم پرتال را راه اندازي ميكنم
karamooz.com
سرم خيلي شلوغه و همه هم شاكي هستند از دستم

شرمنده اخلاق ورزشكاري همه
امروز خيلي خوشحالم

ساعت شروع كار، 7 صبح

بعضي ها آدمهاي بيكاري هستند ، يا شايدم تجارت خونه اشون خيلي مهمه !
تا يك شماره اي miss call ميشه فورا به اون شماره زنگ ميزنند !
كار درستي نيست به نظر من اين كار .

امروز هم يك بخشنامه ابلاغ شده كه ساعت شروع كار براي كارمندان دولت 7 صبح ! به سلامتي كارمندان هم با سربازا صبح بايد برن سر كار ! اين كار فقط و فقط ترويج فرهنگ صبحانه خوري دسته جمعي كارمندان محترم مي باشد !

به من هم همچين خوش نميگذره !

to in mamlekat zaheran be to yeki kheili khosh migzare ma ke narazi hastim khosh behalet

متن بالا را يكي توي كامنتها نوشته بود واسم ، اسمشو ننوشته كه به خودش بگم ولي اينجا مينويسم
توي ايران همچنين به من هم خوش نميگذره يعني اگه بخوام حرفي بزنم درباره زندگي و كار علي الخصوص خيلي ها را با خودم ميكشم پائين اما به قول معروف دندون رو جيگر ميذارم چون يك نفره نميتونم كاري كنم
معمولا كسي هم كه بهش هيچ جايي هوش نگذره توي بهشت هم كه بره بهش خوش نميگذره ، نمونه اش خودم !

ولي تحمل و ميكنم و حرفي نميزنم ، چون اگه بخوام حرف بزنم هم خودمو داغون ميكنم و هم موجب اوقات تلخي بقيه را هم فراهم ميكنم ، پس سعي ميكنم دندون رو جيگر بذارو شايد جور ديگه اي نشون بدم !

لغت نامه

ديشب تلويزيون يك برنامه جالبي داشت به اسم لغت نامه !
مي گفت اول از همه همه چيز به 2 قسمت تبديل ميشه ، احساس و منطق ، دوست داشتن و چيزي كه ما بهش ميگيم اختلاف !

اول از همه نبايد چيزي را با دوست داشتن قاطي كنيم ، اون يك چيز احساسي و نبايد با حرفي كه از روي تفكر زده ميشه قاطي اش كرد تا اتفاقي ميوفته بگيم طرف را دوست نداريم ، مثل حرفهايي كه پدر و مادر و يا شريك زندگي ميزنه ، نبايد با يك اتفاق كه از روي يك منطق زده ميشه قاطي اش كرد ! چون اينا دو تا چيز متفاوت از هم .

در مورد حرف ها هم حرفي كه طرف ميزنه بايد ازش بپرسيم منظورت چيه ؟ شايد اون حرفي كه اون ميزنه توي لغت نامه من جور ديگه اي معني شده و اول بايد پرسيد منظورت چيه ؟ منظورت را دقيق تر بگو يا معناي حرف ات چيه ؟ اينو بايد پرسيد تا سوء تفاهم نشه و گاهي به اون دوست داشتن لطمه اي نخوره

برنامه جالبي بود، من كه به اين چيزا توجهي ندارم ديشب نشستم و ديدم

سايت مرتبط:
مكتب كمال

وبلاگ جديد

يك وبلاگ جديد راه انداختم ، چون فرصت نداشتم يك سر و سامان درست و حسابي بدم به وبلاگ سايت خودم يك وبلاگ با نامه پرهام سايبر را انداختم و اونجا مي نويسم ، روزانه زياد توش مي نويسم و ملطب زيادري از آرشيو دارم ميكشم بيرون

داستان ما

داستان زندگي ما داستان فيلم بچه هاي آسمان ، داستان مردماني با هدف و بي هدف ، پسر بچه اي مي خواد توي مسابفه اي شركت كنه كه جايزه نفر دوم يك جفت كفش ، ميخواد شركت كنه تا براي خواهرش اون كفش ببره ، با هزاران سختي ميره توي مسابقه ، مسابقه داستان يك پسر بجه هدف دار و يك لشكر آدم بي هدف ! هزاران نفر بي هدفي كه نميدونند جايزه چيه و فقط مي دوند ، چون نميدونند واسه چي ميدوند از هيچ نامردي دريغ نميكنند ! لنگ پا ، ، تنه زدن و ... مهم نيست دوست يا غير دوست ، واسه نامردي از هيچ كاري دريغ نميكنند !

داستان امروزه ي همه ما هم همينه ، مردماني با هدف و مردماني بي هدف ، اونايي كه هدف دارن ميرن جلو و حواسشون به هدف خودشه ولي اونايي كه بي هدف ميدون چون نيمدونند چي ميخوان يا نميتونند برسن مي خوان بقيه هم نرسند به هدف !

خيلي زيادن اين مردم ...