من و بچه و جنگل

اومده پیشم میگه پرهام کاشکی من با بابام اینا میرفتیم جنگل زندگی کنیم خیلی باحاله ها ؛ میگم الان اینجا هم که هستی دست کمی از جنگل نداره , توی همون مایه است !
میگه نه جنگل خب توش پر حیوون هست میگم الان هم چشاتو باز کنی ..... استغفرالله برو بچه بزار کارمون را بکنیم !
میگه نه خب پرهام جنگل باحاله میرفتیم شکار میکردیم و کباب میکردیم و میخوردیم , میگه الان اینجا هم مثل جنگله هم دیگه را شکار میکنند و کباب نکرده میخورند , فقط فرقش اینه اینجا حیوون ها همنوع خودشون را میکشند !
رفته توی اون اتاق و برگشته ( باباش بهش گفته برو به پرهام بگو دری وری بهم نگو ) اومده میگه خب پرهام تو که میگی اینجا جنگله چند تا حیوون نام ببر ؛ مثلا چه حیوونایی هست ؟
..... استغفرالله بچه برو رد کارت الان میری به بابات میگی دوباره بابات دستت را میگیره میاد میگه دوباره حرف یاد بچه دادی ؟ ( نه اینکه بلد نیستند بچه ها خودشون )

برو قربونت بشم ماشین بازی و عروسک بازی ات را بکن با من بحث نکن ...

تقصیر زن همسایه است یا مرد همسایه یا بچه اشون ؟

این آدم هایی که ازدواج میکنند ( بخونید مملکت داری میکنند ) تا نمی تونتد همسرشون را نگه دارند ( بخونید مملکت داری کنند ) میگن این مرد همسایه هیز و چشم چرونه , همش میاد روی پشت بوم کولر درست کنه یا این زن همسایه صد قلم آرایش میکنه میاد بیرون تا دل شوهر منو بدست بیاره یا اصلا بچه خودشون یک تخسی هست که نهایت نداره ها , تا یکی میاد توی خونه اشون خراب کاری میکنه و اسباب بازی ها بچه اشون را خراب میکنه میگه تقصیر این پدرسوخته پسر فلانیه که میاد اسباب بازی های بچه امون را خراب میکنه !

نمیتونی خانواده ات را نگه داری چرا مرد همسایه را چشم چرون و زن همسایه را خراب و بچه ی همسایه را هم تخس و پدر سوخته میکنه !

حکایت این روزهای ایران هست که هر اتفاقی تقصیر آمریکا و انگلیس و اسرائیل هست ...