در جستجوی آرامش 2

دارم میرم سفر تا چند روزی آروم باشم
یک پست نوشتم درباره آرامش , حالا فعلا جاش را پیدا کردم و دارم میرم

شب خوش
اگه شد توی وبلاگم هم می نویسم

منو درگير خودت كن
تا جهانم زير و رو شه
تا سكوت هر شب من
با هجوم ات روبرو شه
بي هوا بدون مقصد
سمت طوفان تو ميرم

کنکور و دروغگو ها

مذخرف ترین چیز توی زندگی ام کنکور بوده !
بهترین راه پول در آوردن توی این مملکت تیغ زدن پشت کنکوری ها به مدت 3 سال هست !

داشتم تلویزیون میدیدم , تبلیغ موسسه به اصطلاح آموزشی کانون فرهنگی آموزش بود , نفر اول رشته علوم تجربی اومد خودش را معرفی کرد و گفت به مدت 3 سال از کلاس های کانون استفاده میکردم ! تبلیغ بعد مال گاج بود , دوباره همون نفر اومد و گفت من به مدت 3 سال از تست های موسسه گاج استفاده میکردم !

یاد شب اعلام نتایج افتادم که همین آقا اومد و شبکه 3 گفت من با تلاش و اینا قبول شدم !

3 حرف متفاوت و 3 دروغ !

همین آقا فردا یک کاره ای توی این مملکت میشه ( البته خدا نکنه ) و میخواد با دروغ ها مردم را سرگرم کنه , کسی که از الان داره با دروغ و برای شاید پول این تبلیغ ها را میکنه معلوم نیست چه آینده ای در انتظارش خواهد بود !

سریال های ماه رمضان و ازدواج !

به این اسامی توی سریال ها توجه کنین !
مریم - ایاز
مریم - مهندس قلابی
هستی - فرزاد
هستی - حاج آقا فتوحی
دختر دکتر پژوهان - همکلاسی اش
دختر تامارا - پسره که رفته تاجیکستان !

از بس عروسی داریم اسم هاشون را یادم رفته !

براستی که سریال های ایرانی به درد لای جرز میخوره !
همیشه میتونین پیش بینی کنین چی میشه , توی ماه رمضون هم که باشه روز عید فطر 5-6 تا عروسی افتادیم !

خانه های بزرگ و غم های بزرگ

یک ضرب المثل هست که میگه هر که بامش بیش , برفش بیشتر

این ضرب المثل مصداق خانه های بزرگ ایرانیه , خانه های پر زرق و برق و بزرگ , این خونه ها اینقدر بزرگ هستند که صدای هم دیگه را نمی شنوند , از غم و غصه های هم خبری ندارن , سفره ها همیشه خالیه !

بزرگ بودن خونه های خیلی ها دلیل بر رفاه نیست , دلیل برای سرپوش گذاشتن روی غم های بزرگ :)

احمدی نژاد و بوش

خوشم میاداز احمدی نژاد حرف اش را میزنه , مخصوصا وقتی توهین کردن بهش , گفت نظر منه !
جواب توهین رئیس دانشگاه را هم خوب داد !
دمش گرم :D

میوه ی ممنوعه

بعد از سریال راه بی پایان , سریال میوه ی ممنوعه که توی ماه رمضان داره شبکه 3 میذاره نمونه واقعی یک زندگی امروزی , نمونه ی پدرانی که دم از رستگاری میزنند و پسرانی که جا پای پدر میذارند !
ببینین این سریال را که خیلی چیزا داره , نوع حرف ها هم در نوع خودش جالبه !

....
این عشق و عمر و آدم بی اعتقاد میره
70 سال عبادت یک شب به باد میره

خاله بازی

زندگی مون خاله بازی با یک شیوه ی جدیده

به من ...

به من مومن نگو
وقتی که حتی
واسه یک لحظه هم عاشق نبودم
به من که این همه از رستگاری دم میزدم
عاشق نبودم

یک عمر از دلم ترسیدم و باز
دم آخر منو دیوونه کرده
حالا می ترسم
این این دیوونه حالی
یک روز از من جدا شه برنگرده

میوه ی ممنوعه - احسان خواجه امیری

آرام

آروم و آروم و آروم تر

دیری است ...

دیری است قلب من عاشقی سیر است
خسته از صدای زنجیر است

آقای رئیس جمهور مردم آبرو دارند !

بعضی از مردم تا یک کار خیری انجام میدن و به خیال خودشون دارن ثواب میبرند اونقدر شلوغ میکنند که آره فلانی ببین ما داریم کار خیر میکنیم , ببین ما داریم کمک میکنیم , تا طرف میره دم صندوق صدفات اینقدر صبر میکنه تا 10 نفر اینو در حال انداختم پول به صندوق صدقات ببینند !

رئیس جمهور دیروز ایتام را افطاری دادن , هر فردی چه ثروتمند و چه فقیر آبرو دارن , کسانی که فقیر هستند بیشتر آبرو دارند , گناهی نکردند که فقیر هستند , زمانه تقدیر اونا را اینجوری رقم زده و شاید در حال امتحان پس دادن هستند , خدا با هر چیزی داره مردم را امتحان میکنه , هر چیزی را به کسی میده می بینه ظرفیت اش را داره یا نه !

فکر نمیکنم جالب باشه عده ای را تحت عنوان ایتام به جایی دعوت کنیم و بعد از اونا عکس و فیلم بگیریم و بگیم آهای ایهاالناس ببینین ما چقدر مهربونیم داریم به ایتام کمک میکنیم !!

اینجوری ثواب که نکردیم , بلکه با آبروی عده ای هم بازی کردیم و گناهی هم به گناهان اضافه کردیم !

گرچه میدونم تا آخر ماه رمضان از این بازی ها و عکس ها زیاد هست !
مهمانی های افطاری و کمک به ایتام با حضور عکاسان و رسانه های گروهی !
خیلی ثواب داره ....

کار و تلاش و سنت !

چند شب پیش آخر برنامه کوله پشتی داشت با سامی یوسف مصاحبه میکرد
حرف جالبی زد

گفت که رسیدن به هدفی و یا خوشبختی کاری به دین و ایمان نداره !
یعنی اگه کسی بگیم مسلمانه به خاطر این به هدف اش رسیده حرف جالبی نیست , یک سری چیزها هستند به عنوان سنت و روش خدا مقدر کرده که کسی اگه تلاش کرد بهش میرسه و این برای تمام بندگان یکسانه و دین و مذهب تاثیری نداره , اگر کسی تمرین کنه و تلاش کنه به هدف اش می رسه .

پس تلاش کنیم ...

کار خیر

داشتم اخبار را می خوندم چشم ام به یک خبر افتاد
اگر هزينه احداث تنها چند كيلومتر راه به مساجد اختصاص يابد، همه مساجد آباد مي‌شوند.

حالا فارغ از این مسائل که حرف جالبی نبوده , یکی از فامیل تعریف می کرد میگفت :
چند نفر از بزرگان و اینا اومدن پیشم گفتند پول بدیم برای ساختن حسینه , این فامیل ما گفته بوده نه !
بهش میگن آخه چرا , ثواب داره !
میگه فقط مدرسه اگه خواستین بسازین پول می دم !
میگن چرا ؟!
میگه حسینه را سالی 10 روز باهاش کار دارن , ولی مدرسه را سالی 12 ماه !

دولت اشتغال زا: كارت سوخت فروش !

ديروز به مصيبت خيلي ها دچار شديم و با كمبود بنزين روبرو شديم
البته ماشين جديد و هنوز كارت سوخت نيومده ، از كارت ماشين هاي ديگه ميزنيم !
رفتيم توي پمپ بنزين تا بنزين بزنيم يك پسر 19-20 ساله با 5-6 تا كارت سوخت وايساده بود و ليتري 400 كارت را ميفروخت ، ليتري 400 + ليتري 100 تومن هم بنزين يعني جمعا 500 تومن پول يك ليتر بنزين !

با خودم گفتم ببين جوون 20 ساله به جاي اينكه يك كاري بكنه و نون تلاش اش را بخوره ، دولت اشتغال زا يك سفره ي بزرگي واسش پهن كرده كه 4 تا كارت بگيره دست اش و بره توي پمپ بنزين ها بايسته و كارت سوخت بفروشه و مردم را تيغ بزنه !

دولت قول داده بود اشتغال زايي كنه ، اينم شغل جديد !

خدایا

خدايا !
آنان که ادعاي عاشقي تو را دارند ........ بياموز ... که بزرگ ترين گناه شکستن دل آدميان است

خدايا ...

خدایا عاشقان را با غم عشق آشنا کن
ز غمهای دگر غیر از غم عشقت رها کن
تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری
شکسته قلب من جانا بعهد خود وفا کن


خدایا بی پناهم
ز تو جز تو نخواهم
اگر عشقت گناه است
ببین غرق گناهم
دو دست دعا برآورده ام بسوی آسمانها
که تا پر کشم به بال غمت رها در کهکشانها

خواب میدیدم رفته بودم مدرسه

دیشب خواب جالب و دوست داشتنی دیدم
من عاشق دبستان بودم , دیشب خواب میدیدم رفته بودم جایی گفتن مدرک پنجم دبستان ات کمه و باید بری مدرسه دوباره و سر کلاس !
منم از خدا خواسته رفتم سر کلاس و ثبت نام کردم
رفتم کلاس و لپ تاپ ام را در آوردم دنبال کابل شبکه بودم ! ( امان از اعتیاد ) داشتم آماده کلاس میشدم که یک دفعه معلم اوند , خانم زادگان بود , گفت پرهام تو که 15 سال پیش این کلاس بودی چرا دوباره اومدی اینجا ؟!
ماجرا را توضیح دادم ...
خانم زادگان گفت : پاشو برو تا به آقای معتمدی بگم مدرک ات را بده

خواب شیرینی بود ...