سربازي ويتنامي

جنگ آمريكا و ويتنام تموم شده و همه سربازا به آمريكا برگشتن
مايكل با پدر و مادرش تماس ميگيره و به اونا ميگه كه : مامان و بابا من دوستي دارم كه توي جنگ يك دست و يك پاشو از دست داده ، آيا اجازه ميدين كه من اونو همراه خودم بيارم خونه ؟! مادر و پدر در جوابش ميگن : نه پسرم ما از عهده كارهاي خودمون هم به سختي بر مي آئيم ، نه پسرم شرمنده ولي ما نمي تونيم پذيراي دوستت باشيم و چنين كسي !

چند روز بعد از مايكل خبري نميشه و چند روز بعد از پليس نيويورك تماس ميگيرند و ميگن شخصي پيدا شده كه خود كشي كرده و مدارك همراهش بوده كه نشون ميده مايكل بوده .

خانواده مايكل وقتي براي شناسايي مايكل ميرند مي بينند پسرشون يك دست و يك پا نداره .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر