تفاوتها : حرفهايي با يك دوست

مي خواستم اينو جور ديگه بنويسم اما يك اتفاق افتاد كه بي ربط نبود گفتم بنويسم .
دو نفر دارند توي خيابون راه ميرند هر دو دستوشون قطع شده، اولي به خاطر دفاع ار مملكتش و دومي به خاطر دزدي ! در ظاهر يكي اند ولي در باطن يكي نيستند !
حالا شده ماجراي من و دوستم ، دستهاي پينه بسته نشانه كار سخت كردن نيست ! چشمهاي ضعيف نشانه ي نوشتن زياد نيست ، كمر خميده نشانه بار سنگين حمل كردن نيست و خيلي چيزاي ديگه ، من شايد دانشگاه نرفتم ولي 2 تا مرحله ديگه يعني كار مستقل و سربازي ( گرچه سخت نبود ) را رد كردم و مي دونم الان نوبت خوش گذروني و اينا نيست ! درسته كار مي كنيم واسه اينكه كيف دنيا را بكنيم ولي اوم زماني داره ، اگه مي بيني فاصله افتاده دليل براي بي محلي نيست ، دليلش فكر اينه ه مي دونم نه دانشجوام كه بگم حالا 1 ترم مونده 3 ماه وسطش تا سربازي فاصله هست ، بذار خوش باشيم . ئيگه مي دونم دليل واسه اين معطل كردن ندارم .
شايد تو تلاشي نمي كني ولي من بي خوابي مي كشم و چشمام درمياد تا كار كنم ، من تموم فكر و ذكر ساختن آينده اس چيزي كه تو 2-3 سال ديگه بش ميرسي و ي بيني اي دل غافل حيف از اون 1 ماهي كه تلف كردي !

مطلب هم كه مي خواستم بنويسم و توي فكرم Draft بود :
ماشين و خونه عالي نشانه پولداري نيست
تحصيلات عاليه نشانه شخصيت نيست
شايد يك كسي توي يك خونه گلي توي يك روستاي دور افتاده و بي سواد خيلي وضعش بهتر باشه .


خيلي وقته واسه خيلي چيزا بين ما فاصله افتاده ولي نمي خواهيم نشون داده بشه !

۱ نظر:

ناشناس گفت...

مخاطب خاص داشت انگار... پس من هیچی نگم بهتره...

ارسال یک نظر