چند سكانس از ايران

سكانس اول
همين امشب يك پيرزن با چند تا نون خانگي اول شيخ صدوق جنوبي ، از اين طرف به اون طرف و با التماس به ماشين هايي كه روبروي سوپر ها براي خريد مي ايستادند و با التماس مي هواست كه 1-2 تا نون بخرن كه ميشد 100-200 تومن .

سكانس دوم
پسرك داشت توي نظر دعا و چسب ميفروخت ، كنار يكي از دكل ها كه مال مخابرات بود در واقع قايم شده بود و داشت چيز مي فروخت ، چيزي هم واسه گدايي قبول نميكرد ، در مقابل خريد پول ميگرفت !

سكانس سوم
دختر 5-6 ساله اي ، بچه اي كه الان بايد سر ميز كلاس باشه ، كسي كه الان با اين همه نعمت و ثروت حق اش حداقل تحصيل تا پنجم دبستان به صورت رايگان داره گدايي ميكنه ، بهش گفتم مدرسه ميري ؟ گفت نه ! گفتم مامان و بابا ؟ چيزي نگفت ، ديگه حرفي نزد و رفت ، ميدونم اگه بخونين ميگين باباش ولش كرده ، ولي باباش مگه كيه ؟ كسي قرباني نظام اقتصادي غلط !
يا يك كارمند شركت ريسباف و هزاران كارگر ديگه كه از كارخانه ها اخراج شدن تا راحت تر زمين ها را براي برج سازي بفروشند ( زمين هاي چهار باغ بالا اصفهان )

سكانس چهارم
يك دختر كه الان به جاي گرفتن مدرك ليسانس يا ديپلم داره توي خيابون پرسه ميزنه تا يكي سوارش كنه و ...

سكانس پنجم
روستاهايي اطراف شهر بزرگي مثل تهران كه هنوز گاز ندارند ، چيزي كه ما داريم با لوله هايي به قطر چندين متر مي فرستيم به تركيه !

سكانس ششم
معلم رياضي خودم كه هنوز كه هنوزه تموم وجودم آتيش ميگيره كه سوار تاكسي شدم كه اون راننده اش بود !

سكانس هفتم
كارمند يك اداره دولتي با ماهي 180 هزار تومن حقوق و 3 تا بچه !
بعد داريم به راحتي به لبناني ها به خاطر كار احمقانه اشون كه با اسرائيل درگير شدن 250 ميليون دلار ميديم ! واسه 1000 تا ماهيگير كه 10 روز كار نكردن !

سكانس هشتم
ميليون ها جوان معتاد ! ولي هنوز مرزهاي ايران با افغانستان و پاكستان باز و داره مواد مخدر مياد !

و هزاران سكانس ديگر ....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر