دیوانه ها

دیوانه ها چقدر خوشحال هستند !
شادی اشون از اینه که هیچ از این دنیا نمی فهمند
هیچی نمی فهمند , نمی فهمند دورشون چی می گذره

کاش میشد برای لحظه ای هم که شده دیوونه باشم , ولی افسوس که نمیشه چون از فردا همه نشون میدن و میگن طرف همون دیوونه است که دیروز دیدیم !

الان هم یک جورایی دیوونه ام !

۳ نظر:

ناآرام گفت...

به نظر من دیوونه‌ها به اندازه‌ی آدم‌های معمولی می‌فهمند. حتا یه چیزهایی هم بیش‌تر می‌فهمند برای همینه که فکر می‌کنیم دیوونه شده‌اند!

ناشناس گفت...

خوبه آدم بخواد دیوونه باشه . به خاطر سادگیشون . نه به خاطر این که از چیزی یا چیزایی فرار کنه.

ناشناس گفت...

سلام

خوب خدا رو شکر که آرامشتون رو پیدا کردین
خوب ولش نکین تا باز...
درباره دیوانه ها بعید می دونم نفهمند
حتی به نظرمن خیلی بهتر و قشنگتر به دور برشون نگاه می کنن.
این آدمهای بیخود رو دیدین که اینجور افراد رواذیتشون می کنن یا سر به سرشون می ذارن؟
یه بار توهمون موقعیت قرار گرفته بودم بعدش دیونه برگشت که بزنتش برگشت طرف اون آقاه ، یه نگاه به من کرد گفت!! درست یادم نمیاد جمله اش رو،ولی مضمونش این بود اگه این خانم اینجا نبود می زدمت. فکر کنین به احترام اینکه یه خانم داره رد می شه خیلی باشخصیت گذشت از طرف. حالا به نظر شما این بیشتر می فهمه یا اون ابهلی که....؟!!! نمی دونم شاید هم مصداقه دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید بود.آخه یبار دیگه هم تو قهوه خونه داشت یه چیز می خورد من داشتم از تو خیابون رد می شد،تامن رو دید جلوی پام بلندشد و سلام کرد:D
دیوانگی رو دوست دارم چون دیوانه ام. ولی خوب قبول بعضی وقتها نمی شه زیاد دیوانگی کرد. چون توی شهرهای کوچیک همه همدیگر رو می شناسن بعد فقط آدم متعلق به خودش نیست خوب خانواده مون هم هست. برای اونا با اینهمه تلاش برای زندگی آبرومند و بی حرف و متلک که الن شدید دنبال آرامش واستراحتن.... بقیه اش دیگه فکر کنم مشخصه
بهرحال هروقت تونستین با دیوانگی حال کنین

همیشه شاد باشین

ارسال یک نظر