جوجه های رنگی و دمپایی های بابابزرگ من !

بچه بودم تابستونا همش می رفتم خونه بابابزرگ خدا بیامرزم .
یک روز توی حیاط داشتم بازی می کردم دیدم یکی داره داد میزنه جوجه های رنگی , دمپایی کهنه و اینا بیار جوجه ببر !
من هم دمپایی های بابابزرگ که نو بود را برداشتم و دادم به یارو و 2 تا جوجه آبی و سبز یا زرد گرفتم !

جوجه ها به شب نرسیده مردن , از این جوجه یک ربعی بودند , شب بابابزرگم اومد و دنبال دمپایی ها میگشت , مامان بزرگ خدا بیامرزم هم با هزار مکافات به بابابزرگم گفت آره پرهام دمپایی ها را داده و جوجه ها را گرفته !


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر