برو بالاتر ...

میگن رضاخان شبها با ماشین توی خیابون های طهران میگشته و به امورات نظامی کشور رسیدگی میکرده !
یک شبی که داشته توی خبایون ها گشت می زده می بینه یک درجه دار نظامی داره مست و پاتیل توی خیابون تلو تلو میخوره و راه میره , رضاخان به راننده اش میگه وایسا این نظامی را سوار کن ببینم کیه که با این وضع داره توی خیابون تلو تلو می خوره !

راننده درجه دار را سوار میکنه و میشینه جلو , رضاخان هم عقب نشسته بوده !
رضاخان شروع میکنه سوال کردن و می پرسه:
- سربازی ؟
نظامی : برو بالاتر ...
- گروهبانی ؟
نظامی : برو بالاتر ...
- سروانی ؟
نظامی : برو بالاتر ...
- سرگردی ؟
نظامی : برو بالاتر ...
- سرهنگی ؟
نظامی میگه بزن قدش !
( درجات نظامی زمان رضاخان نمیدونم )

نظامی هم بعد از سوال و جواب رضاخان شروع میکنه به سوال کردن ...
- سربازی ؟
رضاخان : برو بالاتر ...
- گروهبانی ؟
رضاخان : برو بالاتر ...
- سروانی ؟
رضاخان : برو بالاتر ...
- سرگردی ؟
رضاخان : برو بالاتر ...
- سرهنگی ؟
رضاخان : برو بالاتر ...
- تیمساری ؟
رضاخان : برو بالاتر ...
- سپهبد ؟
رضاخان : برو بالاتر ...
- ارتشبدی ؟
رضاخان : برو بالاتر ...
- رضاخانی ؟
رضاخان : بزن قدش !

نظامی فرو میره توی صندلی ماشین و حالا رضاخان می پرسه ...
- ترسیدی ؟
نظامی : برو بالاتر ...
- شاشیدی ؟ ( ببخشید البته )
نظامی : برو بالاتر ...
- ر....ی ؟
نظامی : بزن قدش !

پی نوشت : شبی دوستی اینو توی جمعی تعریف کرده بود و دختر بچه کوچیک خانواده شنیده بوده , میره توی مهدکودک و می رسیده به هر کسی و میگفته : ر....ی ؟ بزن قدش ! مربی مهد هم مامان بچه را می خوان بهش میگن ماجرا چیه ؟ این دخترتون صبح تا حالا راه افتاده میگه ر...ی ؟ بزن قدش ! مامان بچه هم داستان را که توسط دایی اش نقل شده بود برای مربی مهد کودک تعریف میکنه !

۳ نظر:

ناشناس گفت...

بخاطر همین بد آموزی هاست که میگن جلوی بچه هر چیزی رو تعریف نکنید :)

ناشناس گفت...

سلام

دوست عزیز مطلب زیبای شما با ذکر منبع در سایت سی فون قرار داده شد.

با تشکر

ناشناس گفت...

-

Link at


http://www.persiancultures.com/

All the best

-

ارسال یک نظر