یک قدم من، یک قدم تو

وقتی بچه بودیم یک بازی انجام میدادیم، بازی اینجوری بود که دو نفر در فاصله دور از هم میایستادن و با یک قدم بهم نزدیک میشدن، هر کسی نوبتش میشد باید یک قدم برمیداشت، از قدم مورچه ای تا قدم فیلی، هر کسی آخر میتونست پاشو بزاره روی پای اون یکی برنده بود.

جدا از اینکه قرار بود یک نفر برنده باشه این بازی یک درس داشت، اینکه برای رسیدن و برنده شدن هر کسی باید یک قدم برمیداشت، اگر کسی قدم برنمیداشت یعنی نمیخواست بازی کنه، بازی نمیکردیم ولی وقتی اولین قدم را برمیداشتیم یعنی میخواستیم بازی کنیم و بازی میکردیم.

درس بزرگ این بازی این بود که برای رسیدن باید یک قدم برداشت، اگر کسی یک قدم برداشت منم هم باید یک قدم بردارم، همین یک قدم من و یک قدم تو بود که بهم میرسیدیم.

کاش درس های بازی های کودکی امون را خوب یاد میگرفتیم که وقتی بزرگ شدیم بدونیم توی زندگیمون باید چیکار کنیم، این روزا کسانی شکست میخورند که اون بازی های کودکانه را یا بازی نکردند یا جدی نگرفتند یا درس هاش را یاد نگرفتند.


پی نوشت: یکی از دوستان گفت اسم بازی "گردو شکستم" بود، اون قدم فیلی و مورچه یک بازی دیگه بود که یکی میایستاد و به دیگران میگفت چه قدمی بردارند البته فکر کنم توی گردوم شکستم هم هر کسی میتونست قدم کوچیک یا بزرگ برداره تا زودتر به دیوار روبرو برسند و بهش دست بزنند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر