دبيرستان

چند وقت پيش رفتم مدرك اصليم را بگيرم ، اصل ديپلم و ... براي دانشگاه گرفتم تا پرونده ام را باز كردم كلي اخطاريه واسه همه چيز از مشروط و بي انضباطي الي آخر بيشتر مشروطي و اخطارا بود
مي گفتم و مي خنديديم با همه خانواده و مامانم چپ چپ :d

اينا گذشت تا چند روز پيش ...
احسان فلاح پور و رضا دادفر را ديدم از بچه هاي دوران دبيرستان ، پرسيذ كجام و چيكار مي كنم ، گفتم بهش ....
گفت موقعي كه ما گر و گر واحد پاس مي كرديم تو ميوفتادي حالا تو اينجايي ؟! گفتم آره
اما تو دلم گفتم همه زندگي به اون واحد پاس كردنا نبود ، خيلي چيزا ديگه بود كه خيلي ها بدست نياوردند ، اون زمان نرفتم دانشگاه ، الان دارم ميرم ، بد نيست اما خيلي چيزا را بدست آوردم .

كاش يكي مي گفت به اين دبيرستاني ها دنيا همين و همون 4 سال نيست !

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر