زبانم در دهان باز بسته است

در مورد این روزها فقط میتونم بنویسم :

نمیدانم چه میخواهم بگویم
زبانم در دهان باز بسته است
....
نمیدانم چه میخوام بگویم
غمی در استخوانم میگدازد


متاسفانه بنا به دلایلی که بود و بعد پیش اومد نشد و هنوز نشده که درباره اتفاقات این روزهای ایران بنویسم که خیلی هم داغ بوده , امیدوارم بنویسم , ولی غم بزرگی دارم این روزها ...

شاید اگر بین این مردم و ایران نبوده باشید و خیلی اتفاقات را ندیده باشید متوجه نشین چی میگم , ولی غم بزرگی را داریم و دارم تحمل میکنم , حذف تیم ملی و سرخوردگی های این روزها تا مدتها از یادها نخواهد رفت

تقریبا 2 هفته شد که درست نخوابیدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر