سراب رد پای تو


سراب رد پای تو کجای جاده پیدا شد
کجا دستاتو گم کردم که پایان من اینجا شد

کجای قصه خوابیدی که من تو گریه بیدارم
که هر شب هرم دستاتو به آغوشم بدهکارم

تو با دلتنگی های من
تو با این جاده همدستی


تظاهر کن ازم دوری
تظاهر میکنم هستی

تو آهنگ سکوت بدنبال یک تسکینم
صدایی تو جهانم نیست
فقط تصویر می بینم
یک حسی از تو در من هست
که میدونم تو رو دارم
واسه برگشتن ات هر شب
درها رو باز میزارم

اینها داستان زندگی من است !
مردی تنها در آستانه ی فصلی سرد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر